;
در مسیر کاریام، آن حس تعلقی که زمانی برایم بدیهی بود، به تدریج رنگ باخت و در عوض اهمیت زاویهدید، زبان، دشواریهای ترجمه و ساخت معنا در بسترهای فرهنگی متفاوت برایم پررنگ شد. علیرغم این عدم قطعیت، یا شاید به لطف آن، در کارهایم به دنبال این هستم که واقعیت پیرامون را بازنمایی کنم و از خلال هنر، عکاسی، معماری و تعامل با فضا، جهان زیسته را با تمام پیچیدگیهایش به تصویر بکشم. تلاشام این است که با فراتر رفتن از مرز انتزاع و فیگور، وجوه همزمان و چندلایهی واقعیت را برجسته سازم.
به این ترتیب، آثارم در دو دهه گذشته زبان بصری چندرگهای پیدا کردهاند. با اینکه عکاسی نقطهی آغاز کارم بوده همیشه در حال بازکشف این مدیوم و ترجمهی آن به فرمهای بازنمایی دیگر هستم. برای همین از مدیوم نقاشی، عکاسی، چاپ اسکرین، لیتوگرافی و سایر تکنیکهای چاپ، در ابعاد و سطوح متنوع استفاده میکنم. به علاوه مواد مختلفی مثل سرامیک، آلومینیوم و پارچه را به کار میگیرم و به این ترتیب با ظرائف متنوع رنگ و نور و فضا درگیر میشوم . این جنبههای مادی و زیباشناختی سرانجام در قالب چیدمانهای فضامحور و مداخلههای سهبعدی در فضاهای درونی و بیرونی نمود مییابند.
در مجموع، تمرکز کارم بر خلق زبان بصری مستقلی است که به سادگی نتوان آن را دستهبندی کرد و بتواند تجربه را در سطوح مختلفی درگیر کند. به همین دلیل به نظرم وجوه فیزیکی آثارم همانقدر اهمیت دارند که شالودههای معناییشان.