;
گالری سیحون
این مجموعه از پیکرههایی شکل گرفته است که اغلب بر اساس فیگور انسان ساخته شدهاند؛ انسانهایی برآمده از الهام کمدی الهی دانته و پژواکهایی از ارداویرافنامه.
دانته اثر سترگ خویش را در سه بخش دوزخ، برزخ و بهشت سامان داد و من در این میان، بر برزخ مکث کردهام؛ جایی میان سقوط و رهایی؛ میان تاریکی و نور.
برزخ در روایت دانته اقامتگاه ارواحی است که نه در جرگه گناهکاران جای میگیرند و نه در صف برگزیدگان. آنان در فضایی سرد، بیرنگ و بیزمان سرگرداناند؛ ارواحی که ویرژیل آنان را آدمهای بیتفاوت میخواند؛ کسانی که در زندگی نه نیکی برگزیدند و نه بدی.
این تعلیق و بیجایگاهی، آینهای است در برابر وضعیت انسان معاصر؛ انسانی که در میانهی رنج و سکوت، خواستن و ناتوانی، در برزخی بیانتها زیست میکند.
مجسمه برای من صرفاً جسمی مادی نیست بلکه ابزاری است برای تأمل و مکاشفه. با پیکرههایی خاموش، با سطوحی خشن و زخمخورده و گاه نرم و آرام، میکوشم سکوتی گویا بیافرینم؛ سکوتی که تماشاگر را به مکث، مشاهده و اندیشیدن فراخواند. من از پیکرههایی سادهشده و بدون جزئیات بهره گرفتهام؛ پیکرههایی که میتوانند جایگزین هر شخصی باشند، بیآنکه به هویتی خاص اشاره کنند.
در این میان، روح مضطرب و معلق، میان نیکی و بدی سرنوشت انسان، خود را عیان میسازد و درختانی که میرویند همچون نشانهای از رشد مقدس و امکان رستگاری، از دل این تعلیق قد میکشند.
هر اثر در این مجموعه، تصویری است از لحظهای برزخی؛ دعوتی است بهمواجهه با سرگشتگیهای معاصر و جستجوی معنایی تازه در جهانی که مدام میان سکوت و بیتفاوتی در رفتوآمد است.