;
در خانه ی کودکیم هر روز، بعد از دویدین بسیار زیر آسمان آبی، مست از آفتاب و عطر گل های یاس و اطلسی، دوست داشتم روی فرشی که پُُر بود از رنگ و نقش های خیال انگیز بخوابم. آن موقع، چشم که م یچرخاندم، روی هر کدام از طاقچه ها، صندوق ها و میزهای اتاق یک رو میزی چل تکه، پنه
یا قلمکار زیبا بود و وسط آن گلدانی نشسته و همیشه پُُر بود از گل های باغچه.
زمان گذشت و از آن خانه رفتیم و از آن شهر هم.
مهتا معینی