;
تنیدگی. در هم آمیختن. در هم تنیدن. در هم پیچیدن. در هم فرورفتن. فارغ شدن. زایش.
نقاشی و طراحی وسیلهی حرف زدن من است. برای من بهانه است. با طراحی و نقاشی با خود، گفتمان میکنم، خودم را به چالش میکشم، خودم را حل میکنم، کشمکشهای درونم را پاسخ میدهم. در جهان یافت شده، خود را ادامه میدهم و چیزهای تازه کشف کرده و با تغییر همراه میشوم. در دنیای خودم سیر میکنم و به جهان دیگران سرک نمیکشم.
نقاشی هیچگاه برایم «کار عجیب کردن» نبوده است، باید حرفت رابزنی، به روش خودت و با بیان خودت؛ نقاشی برایم کوششی فکری است.
درهم تنیدگی چیزی است که برایش فعالیت میکنیم؛ برایش میکوشیم؛ برای بودن. برای راحت شدن. برای بقا.
در تنیدگی میتوان هیجان، لذت، استرس، تنش، دگرگونی و تغییر را تجربه کرد. درهم تنیدگی، راوی یک موضوع است، راوی یک تجربه است؛ تلخ و یا شیرین، گذرا و یا ماندگار. شاید محکومش بودن تا ابد.
این گفتمان موضوع و یا داستان هر کس و یا گروهی است. در مجموعههای کار شده توجه به نظام و گروهی و رویدادی و یا فکر به افرادی مورد توجه قرار گرفته شده است، که میتوان یک تجربهی تلخ برای گروهی و تجربهی شیرین برای گروهی دیگر باشد، نظر به اینکه تنیدگی یک حادثهی تاریخی است که نسل به نسل ادامه خواهد داشت.
مرتضی اردلان ۱۳۹۵