;
تجربه یک شهر؛ نمایشگاه گروهی دانشجویان دانشکده هنرهای زیبا، دانشگاه تهران
به احترام مهندس سعید عینیفر مدیر سالهای دور رشتهی عکاسی دانشکدهی هنرهای زیبا، دانشگاه تهران
مجموعهی تهران و آنسوتر به همت، پیگیری و سودهیِ مهرداد نجمآبادی و رضا شجاعی پیش روی ماست. عکسهای هشت تن از بچههای عکاسی دانشکدهی هنرهای زیبا که در دُور و دلِ تهران چرخیدهاند و شهر خود را با پیچ و تابِ چشم و دوربینشان خواندهاند و دیدهاند و تفسیرشان را، عکسهایشان را، جلوی چشمان ما گذاشتهاند. هشت تنی که هر یک کوشیدهاند هم بخش و پارهای از شهرشان را ببینند و هم لحن و و زبان و نگاه شخصی خود را بپرورانند. کوششی که به یقین کوششِ آغازین نیست. پس بگذارید به گذشتهی این راه هم نگاهی کنیم. در سالهای عسرت و سختیِ میانهی دههی شصت، سعید عینیفر مسئولیت رشتهی عکاسی را به عهده داشت. او در آن دو سه سالی که آنجا بود با جانی شیفته و شوری شیدایی به رشتهی عکاسی و دانشجویان این رشته پروبال داد و فضایی سرزنده و پرجوش و خروش را سبب شد. او که خود نیز آموزگاری نیک بود و تأثیرگذار، امکان حضور یحیی دهقانپور و بهمن جلالی را فراهم کرد و همین حضورِ این دو بزرگ و مباحث جدید و پُرکششی که مطرح میکردند و چشماندازی که در فضای عکاسی باز کردند، انگیزایی شد برای اندیشیدن جدیتر و آگاهانهتر ما دانشجویان به کنش و زبان هنری دوربین. هیچ یادم نمیرود که در همین دوران بود که همین سعید عینیفر با تمام کمبودها و فقدانهای آن سالها، اسباب و لوازمِ برپاییِ شاید نخستین نمایشگاه دانشجویان عکاسی دانشکده را ــ اگر اشتباه نکنم ورودیهای 62 و 63 و 64 ــ در تالار آزمون ساختمان معماری فراهم کرد. جنبشی و پویشی که شاید نمود و بروز آغازین تکوینِ ذهن و زبانِ عکاسی و بیان هنریِ ما دانشجویانِ آن دوران بود. اگر حافظهام یاری کند در آن نمایشگاه هم به گمانم پارهای از آن عکسها چشمانداز شهری بود. از آن روزها سیسال ــ اندکی بیشتر یا کمتر یادم نمیآید ــ میگذرد. اکنون که به این پشت سر نگاه میکنم حس میکنم در این راهِ رفته و در راههای ممکنی که پیش رو گشوده گشته، با گذشت زمان و با ریشه دواندن این درخت، انگار سنتی در عکاسی این دانشکده شکل گرفته است. با نگاهی شتابزده شاید بتوانم بگویم پیوند با مکان و گونهای مکاننگاری، آگاهی به تاریخ و جریانهای عکاسیِ جهان و تأثیرپذیری و گاه ارجاعِ آگاهانه به این جریانها، و کوشش برای فردیتیابی نگاه، از ویژگیهای این سنت نوپای دانشگاهی است؛ سنتی که اگر بیشتر بپاید شاید بتواند نحلهای و مکتبی در عکاسی ایران را بسازد. از خلالِ کوششهای فردی و گروهی که در این سه دهه برای نمایش و عرضهی عکسهای این نحله انجام شده، شاید بتوان ویژگیهای تمایزدهندهی این سنت را بهتر و دقیقتر باز شناخت. خصوصاً در این چند سال اخیر نیز با برپایی چند نمایشگاه گروهی عکس ــ به همت آرش فائض، رامیار منوچهرزاده و مهرداد نجمآبادی که همگی هم با پشتیبانی آناهیتا قباییان در گالری راه ابریشم برگزار شدند و تقریباً عمدهی عکاسان این رخدادها هم از بچههای هنرها بودند ــ دادهها و شواهد بیشتری برای بازشناسی این ویژگیها در اختیارمان هست. استمرارِ این روند هم با نگاه به پیشینه و پیشرو، این چشمانداز را دیدنیتر میکند. خوب است بکوشیم در سویههای نادیده، ناشناخته، نایافته و فراموشیدهِی عکسهای این دوران و این نهاد، ژرفتر بکاویم. حفظ و پرداخت و پالودن و واکاویِ این سنت کار ما دانشجویان این دانشکده است.
یک خانه پر زمستان مستان نو رسیدند
دیوانگان بندی زنجیرها دریدند
پس احتیاط کردیم تا نشوند آنان
گویی قضا دهل زد بانگ دهل شنیدند
مهران مهاجر
مولونا، جلالالدین محمد بلخی. غزلیات شمس تبریزی. مقدمه، گزینش و تفسیر محمدرضا شفیعی کدکنی. تهران: سخن (1388)، ص. 507.