;
دالهای ضمنی
به انتخاب مهرداد افسری
نیما علیزاده
وحید دشتیاری
علیرضا زنگیآبادی
«شاید روزگاری تأویل آثار هنری، کاری انقلابی و خلاقانه بود. دیگر چنین نیست… آنچه اکنون اهمیت دارد بازیابی حواس است. باید بیشتر دیدن، بیشتر شنیدن و بیشتر حس کردن را بیاموزیم.» ــ سوزان زونتاگ، علیه تأویل
نمایشگاهی از عکسهای نیما علیزاده، وحید دشتیاری و علیرضا زنگیآبادی با عنوان «دالهای ضمنی» از 9 الی 28 تیر 1396 در گالری محسن برگزار خواهد شد. آثار این نمایشگاه توسط مهرداد افسری انتخاب شده است.
از دههی 60 میلادی، هنرمندانی که تحت تأثیر جنبش هنر مفهومی بودند به بازنمایی ارزشهای زندگی روزمره روی آوردند و بهتدریج دیگر عکس را به مثابه هنر در نظر نمیگرفتند. عکاسانی که به زیباییشناسیِ گویا و معنادار هنر مدرنیستی بدگمان بودند، درگیر نوعی از هنر شدند که عمدتا به مباحثات فکری و طرح پرسش میپرداخت. آنها از عکاسی به عنوان ابزاری برای ثبت بیواسطه بدون پیشداوری استفاده کردند که خیلی زود به زیباییشناسی غالب در عکاسی بدل گشت. نمونهی بارز این گونه آثار در سال 1975 در نمایشگاهی تحت عنوان «توپوگرافیهای جدید: عکسهایی از چشماندازهایی که انسان در آنها دست برده است» در موزهی عکاسی ایستمن هاُسِ نیویورک ارائه شد. این نمایش نقطهی عطفی در تاریخ عکاسی و مهر پایانی بر شیوه متداول نمایش چشمانداز بود. تصاویرِ متعالیِ چشماندازهای طبیعی جای خود را به نماهایی عاری از خیالپردازی و اغراق از چشماندازهای خشک و بیروح صنعتی، نواحی درهمبرهم حومهی شهر و صحنههای روزمرهای دادند که معمولاً مورد توجه قرار نمیگرفت.
مجموعهی «آنجا بودی بیآنکه بدانی» اثر نیما علیزاده آنچه را به چالش میکشد که باید حضور داشته باشد اما دیده نمیشود و نیز آنچه حضور ندارد اما با این حال احساس میشود، به چشم میآید و به گوش میرسد. از نگاه علیزاده، مفهوم عکس از این آگاهی نشأت میگیرد که غیاب هر چیز، خواه یک انسان باشد، خواه یک کُنش و یا حتی یک ایده، تأثیری به مراتب عمیقتر از حضور آن دارد. آثار او دو گرایش متضاد را در نوع به کارگیری عکاسی توسط هنرمندان معاصر در کنار هم قرار میدهد: مستندنگاری زندگی روزمره و خلق سناریوهای پرجزئیات در مقابل دوربین.
وحید دشتیاری عکسهایی زیبا از مکانهای طبیعی میاندازد. اما چیزی فراتر از ترکیب عجیب و غیرعادی نور، زمین و درختان در آنها وجود دارد. دشتیاری میخواهد ترس را در تصاویرش ثبت کند، که البته ثبت آن در عکس همیشه کاری بسیار دشوار بوده است. او میخواهد آنسوی امور متعارف را ببیند و سوژهی انتزاعی ترس را دنبال کند؛ ترسی که با لذت بردن توام است. عکسهای او در نگاه اول بسیار معمولی به نظر میرسند، اما اتفاقات دیگری در حال وقوعاند، چراکه او دوست دارد امور نامرئی را در تصاویرش ثبت کند. او عکاسی را به عنوان ابزاری برای رؤیت آنچه معمولاً به چشم نمیآید به کار میگیرد و هرگز حضور عنصر انسانی را از قلم نمیاندازد. او سعی دارد شادی و سرخوشی را به جزئیات عادی عکسهای چشمانداز بازگرداند: چیزهایی که روزگاری دیدنشان چندان دشوار نبود؛ سرنخهایی برای یافتن لحظات شادمان و ساده-ای که همواره ترس را در قلب ما می نشاند.
مجموعهی «دیگران» اثر علیرضا زنگیآبادی به کنکاش در رابطهی مادی، فرهنگی و استعاری ما با فضاهای شهری ای که غالباً متروک هستند میپردازد؛ مجتمعهای مسکونی که با علفها، درختها، نردهها و ماشین-آلات ساختمانسازی احاطه شدهاند. لایههای رشد و تباهی امکان تأویلی راحت را از ما سلب میکنند. چشم-انداز شهری، که عمدتاً به طور اتفاقی و بر اثر بیتوجی شکل میگیرد، باعث نوعی همکوشی در فعالیت انسانها و گیاهان و نیز فرسایشی میشود که این فضاها را در طول سالیان شکل داده است. نوعی ظرافت زیر سطح ویرانگی و خاکروبه وجود دارد. آثار زنگیآبادی به این نشانهها واکنش نشان میدهند و مبین حس رازآلودگی، تناقض و رهایی است از هرآنچه در دسترس است. «دیگران» چیزهایی را در برابرمان قرار می-دهد که از آنها هراسانیم و در عین حال انتظارشان را میکشیم و معمولاً چنین حس میکنیم که جایی بیرون از محدودهی آرامش و وابستگیهای زندگی روزمره، شاید بتوانیم خود را بیابیم.