از ورای واقعیت
درک هستی از واقعیت ، موضوعی است که سیما نجفی را در این دوره از آثارش بدنبال خود کشانده است . موضوعی که مدت زمانی است در لابلای اوراق جامعه رنگ باخته .
واقعیت چیزغریب و ناشناخته ای است و غیر قابل درک و همیشه در حال تغییر ، بنابراین هنرمند بر چه تلاشی است و چه چیزی را میخواهد انتقال دهد ؟
در آثار سیما نجفی حس و واقعیت درهم تنیده اند تا از زبان خود او سخن بگویند (ساده و بی پیرایه)
او ساختار و نحوه قرارگیری عناصر را در این آثار بگونه ای دیگر بکار گرفته تا تاَثیرات خود را به ما بنمایاند. هنرمند معتقد است ، رسانه بیشتر از آنکه پیامدار خود شخص باشد پیامدار ادراک است .
او از ما نمی خواهد که از طریق تابلو هایش با واقعیت درگیر شویم بلکه میخواهد آنرا احساس کنیم ، واقعیتی که بسیار متفاوت از زمانی است که آنرا در جهان مشاهده میکنیم .
نجفی تصمیم دارد به ادراکات گنگ مخاطب مفهوم ببخشد تا یک واقعهَ بخصوص ؛ بار احساس نیز داشته باشد ، احساسی که آبشخورش در ادراک است .
ما آزادیم قضاوت کنیم قبل از آنکه درک کنیم ، این روایت هزاران سالهَ جهان هستی است که چون گذشتگان بازگو میکند، اما از ورای واقعیت .
علی ندایی / اردیبهشت ماه 1393