;
اسطورههای مُرده !
به زنده یادِ استاد مهرداد بهار
( به حاجی فیروزهای امروز، سیاوشان دیروز! )
روزهای تلخِ فُرود
منتظر منند و تواَند، تا درآئیم به سجود
نه، اینان دشمنان من نیستند؛ اگر هستند
سایههای ابدیاند؛ با نامهای بیشمار
همچون حاجی فیروز که دایره دنبک زنِ مرگست
خاکستر رقصانی، سیاهْ صورت، که سرخ بود روزگاری
پیش از این به خاری و زاری نشستن
گذرندهی آتش بود و پاک سرشت
که اکنون صورت مرُدگان ـ آن ماندهگانِ جهان است !
( از دفتر چاپ نشدهی شورواژهها)
« سیابَش » کیست و چیست ؟
سیابَش از دو جزء سیا+ به معنای سیاه و بَش( گشاده رو ـ بشاش بودن) ساخته شده که در عین حال میتواند فقط یک بازی زبانی باشد که حسی را منتقل میکند. همچون بازی فیروز با کلمات که یا تحریفشان میسازد یا وارونه سازی میکند و گاه حتا تا مرز بیمعنایی پیش میرود. سیابش معادل فیروز است که در فرهنگ باستانیِ ما به معنی پیروز و بهکام بودن است. فیروز نماد مرگ و باززایی است که پس از اسلام لفظ حاجی به آن افزوده شدهاست. این آیین تداوم آیین کهن ایران باستان است که حتا پیشتر در میانرودان ( بینالنهرین) وجود داشتهاست. آیین دموزی سومری یا تموز بابلی ، خدای شهیدشونده ، که بنا به باورباستانیان پیش از آغاز سال میمُرد و در نوروز زنده میشد، یادآور همین آیین است. طبیعت با مرگش در زمستان در بهار زاده میشود. در ایران باستان، سیاوش جای دموزی را گرفت که خود ریشه در اسطوره مصری دارد. اُزیریس مصری هم خدای شهید شونده است. سیاوش بنی گیاهی است که چون خونش بر زمین ریخت، به گیاه سیاوشان بدل گردید که خودنمود باززایی است. چهرهی سیاه و غمگینِ سیابش (فیروز) یادآور مرگ سیاوش است و جامهی سرخش نماد خون او. او، اما با دایره زنگی و آوازهای شادش نوید بهاراست و باززایی و زنده شدن. دایره و دف نمود این جهان گذراست که چندان سترگش نباید پنداشت.
پیشتر اسطوره سیاوش را در مجموعهی « سیاوشان» از مهر96 در سه گالری تا کنون به نمایش در آمده تصویر کردم. حال مجموعه سیابش در تداوم رازگشایی و خیالورزی با این اسطوره بنیادین است. محمدعلی سجادی