;
«آهنجیده» عنوانیست بر مجموعه نقاشیهایی که پیش روی شماست. از مصدر آهنجیدن. واژه ای کهن که در معانی چندینش به انتزاع و تجرید هم راهی میبرد. معنایش "بیرون کشیدن" است. بیرون کشیدن عصارهای، مغزی از چیزی. آنطور که جوهر بناست از پس ظواهر عینی خارج شود. آنطور که امر کلی از جزئیات و تعینات برآید. به نقاشی که برسد میشود حرکت از پیکرها، اشیا، مکانها و زمانها به رنگ ها و بافتها و خطوط و سطوح، به سطح تداعیهای حسی، ساحت بیزمان و مکان. هنر انتزاعی از آغاز برای آهنجیدن بود. برای پیدا کردن امر ناب که در هر نظام رمزگان معنایی برای خود بیابد.
از اولین نقاشی انتزاعی جهان اثر واسیلی کاندینسکی در 1910 این معنا جایی همیشگی میان شیوههای بیان هنری پیدا کرد همچنانکه از پیشتر گرد پایی بر صحنه نقاشی مدرن در آثار کوبیستها و فتوریستها پاشیده بود. و پیشتر آن وقت که سزان به شاگردانش گفته بود طبیعت را در مکعبها و کرهها و مخروطها ببینند. از آن زمان "آبستره" صفتی شد که طیف وسیعی از نقاشی ها از بومهای پاکیزه و شسته رُفته موندریان و مالویچ تا جریانات ریخته پاشیدهی رنگهای پولاک و پیکر زنهای ناپیدای دکونینگ را دستهبندی کند. انتزاع گاهی هندسی شد گاه ارگانیک. گاهی لبه سخت گاهی کمی نرمتر. گاهی پسانقاشانه. گاهی اکسپرسونیستی شد. گاهی اکسپرسونیسمْ انتزاعی! همه این پسوند و پیشوندها هنوز نتوانست مرزهایی بسازد که هممرزی با دسته دیگر نداشته باشد. نقطه اشتراک همه اینکه وجه ممیزه را به نفع کلیسازی کمرنگ کند. بازنمایی و فیگور را فدا کند. یکبار فدای رنگ، یکبار فدای فرم، یکبار فدای بیان و یکبار..
آثار این مجموعه را به کدام اشکال هنر انتزاعی میتوان نزدیک دانست؟ چه حقیقتی را باید از دل آثار اینها آهنجید؟ از پیکرهای نامحسوس که برهم انباشته و در هم پیچیدهاند، آنها که هستند و نیستند. از آنها که پیداتر گرد هم آمده، شمشیرکشیدهاند در ماندالاهای خاکستری. از رنگها و خطوطی که گاه سنجیده و گاه نافرمانتر بر بوم مالیده شدهاند. از دایرهها -این نشانههای گردون، چرخه، امر کلی- که ازرنگهای درخشان مشعشعشان از مرکز به بیرون بناست معانیبزرگی بیرون بریزد.
Ahanjide is the title of the painting collection you will watch. From the root of Ahanjidan. An old word among its connotations you can find a way to abstraction. It means to take out. To take out an extract, a core from something. Likewise the essence coming out of the objective appearances. Like the way the general emerges out from details and determinations. When it comes to painting Ahanjidan means to go beyond figures, things, places and times to reach colors, texture, lines and surfaces, to the sensory association, to the timeless, placeless sphere. The abstract art was primarily to do this: Ahanjidan. To reach the pure that finds its own meaning in every coding system.
From the first abstract painting created by Wassily Kandinsky in 1910, abstraction has found its place in different ways of art expression as it had already showed up in cubist and futurist’s works and earlier when Cézanne advised the young artists to adhere to the cone, the cylinder and the cube. Since then abstract described a wide range of paintings from sophisticated, muted of Mondrian and Malevich to color spurts in Pollock’s drip paintings and unshaped female bodies in de Kooning’s canvases. Once abstraction got geometric then organic, once hard_edged then smother, once Post_painterly then Expressionistic. And once Expressionism got abstract! All these prefix-suffixes yet couldn’t make strict borders to classify the whole diversity present. The common point is to break with representation to devote all to color, form, expression etc.
Which forms of abstract art can be close to the Art pieces ahead? What truth should one get out of each piece? From blurred bodies stacked up intertwined, those who exist and not. From human figures who are more evidently gathered in gray mandalas. From Colors and lines sometimes controlled sometimes not, rubbed onto the canvas. From circles which from their bright brilliant colors projecting out of the center, big meanings are to be outburst.