;
در گذر زمان آموخته ایم تا خیال، ادراک و نیازمان از جهان را با ساختن و سازماندادن دوباره به ماده تبدیل به مفهوم عینی کنیم و به کنکاش در آن بپردازیم.
به جهان و ساختارش مینگرم و آنچه در پس پدیدههای آن میبینم، اصرار است. اصرار بهسان آنچیزی که مایه تداوم و سعی و خطای بیپایان است. و در معنایی وسیعتر توضیحی برای درک رابطه علت و معلول.
در ده سال گذشته فلز، ویژگیهایش و ابزارهای کار با آن برایم چالشی هر روزه بوده اند. بر این گمانم که در کلنجار رفتن با تناسبات و مقیاس چیزها میتوانم ویژگیهایی پنهان در ماده را برای نمایش دادن روابط و مسایل ذهنی بیابم.
هرچه از درگیری و افراط در استفاده از ابزار و فناوری دور میشوم، بهتر میتوانم به بیان مسئله ذهنیام بپردازم؛ نمیخواهم بر ماده غلبه کنم؛ میخواهم رابطهای دیالکتیکی با ماده داشته باشم.
«تاکاری»(folding) به عنوان رفتاری تعاملی با فلز، برای فرم دادن به ماده، برای من نوعی اصرار در عمل است. میکوشم تا زیباییشناسی و استعداد پنهانِ فلز را با حرکت و توسعهاش در فضا بیابم و از چیدمان آنبه تصویری از رفتار هندسی نهفته در هستی برسم.