;
نیمه شب
صدای امواج را می شنیدم
ناگهان
شکاف باریکی در میان رویا باز شد
و اقیانوسی از آن جاری گشت
من اما
در میان امواج تاب میخوردم
و می شنیدم
آوازی دلنشین، انعکاسی از یک آوا
صدها بار تکرار می شود و مرا در خود میکشد
چشمانم را گشودم
تو را دیدم
[1]میگالو
زیبا
سپید
امواج را میساختی و مرا با خود میبردی
لحظه ای ناب و عجیب بود
بهترین رویا بود
…
همگی ما تجربه رویایی دلنشین را داشته ایم. آنرا لمس کرده ایم، شنیده ایم و در آن زندگی کرده ایم. تجربه یک رویا همانند قرار گرفتن در موقعیتی است که بیش از دنیای بیرون خیال انگیز است و دری بسوی دنیای درونمان میگشاید. لحظاتی است که بر مرز باریکی از واقعیت و خیال شکل میگیرد و ما را برای زمانی کوتاه به اعماق درونمان میکشد. بسیاری از رویاها باوجود خیال انگیز بودن حقیقی تر از آنچه هستند به نظر میرسند. ما آنها را به یاد می آوریم، برای یکدیگر بازگو میکنیم و به نوعی به اشتراک میگذاریم.
«رویای سپید» بازنمایی تجربه شخصی من از یک رویا است. موقعیتی که بار دیگر ساخته و به اشتراک گذاشته میشود.
[مرزها نمیتوانند مارا از به اشتراک گذاشتن رویاهایمان باز دارند. برای مهسا خازنی]
۱- «میگالو» نادرترین نژاد و تنها نهنگ سفید در جهان به شمار میآید.