;
سالها میگذرد و زنگار روزگار بر عکس مینشیند. این بار عکسی تازه با معنایی تازهتر. هنرمند در این مجموعه با اعمال تغییراتی بر عکسها، سالهای سپریشدهی روزگاری را که گویی بر همهی ما آشناست، به تماشا میگذارد.
تصویر تازه هم آشناست، حالا عکس واقعیت قبلی را ندارد. حقیقتی تازه را در خودش پنهان دارد و قسمتی از حافظه و تجربهی شخصی ما را در ناخودآگاه به چالش میکشد.
با تماشای این تصاویر باوری آشنا در ذهن بیننده شکل میگیرد، همچون حسی بیگانه که در تماشای عکسهای یادگاری دیگرانی که نمیشناسیمشان هست. آنها غریباند، ولی ما در یک تخیل جمعی شریک شدهایم.
اگر سهم ما از تاریخ، با تغییر ما همواره دگرگون میشود پس برداشت متفاوتی نسبت به تصویر اولیه، پس از گذر این سالها خواهیم داشت.
عکاس سعی میکند با پرداختی دوباره، اثری تازه و نوآورانه بازسازی کند که چندان غریب و شخصی نباشد. واکنش هنرمند به این عکسها همچون کسی است که با تخریب قسمتی از عکسی یادگاری سعی در ابراز احساسات درونیاش کرده باشد و واقعه را به سود خویش دگرگون کند. حال تصویر دیگری شکل میگیرد. تصویر و تصوری که شکل قبل نیست ولی به شدت به تصویر قبل شباهت دارد.