;
آینده(ها) اساسا دارای عدم قطعیت است(اند). گذشتههای محتمل و بدیل اثباتی بر وجودشان نیست. چگونه میتوان در جستوجوی چیزی بود یا بر بهدست نیاوردنش پریشان شد وقتی وسیلهی تاییدش موجود نباشد؟
چیدمان چندرسانهای «سیاه چاله» از مجموعهی «تجزیهشدن» اثری است از صفاالدین امامی و فضاسازیاش جهانی شبیهسازیشده را به واقعیتی محتمل از گذشته و آیندهی هستی نمایش میدهد که در آن وهم و تعلیق بر ادراکات شنیداری و دیداری سوارند. این چیدمان چندرسانهای در مرحلهی اصطلاحا حقیقی و ملموسش ترکیبی است از بینهایت گوشهای آویخته بر دیوار که میانجی شنیدن، واکنش، ادراک و شناخت پیرامونند. بعدتر به محض ادامهی روایت با واسط «واقعیت مجازی» نشانههای امر واقعی بهجای خود امر واقعی بر بستر کار نشسته و جهان را به مالکیت وانمودههایی درمیآورد که بهعنوان «واقعیت» مطرح میشوند.
چیدمان «سیاه چاله» فرای انسان و قالبهایش میرود و با درآمیختن اجزای مکانیکی و ارگانیک، نیمنگاهی به رویای انسان و ماشین میاندازد و مخاطب را با سنت «تولید و بازتولید» و «اصالت و تکثیر» مواجه میکند؛ تکثیر در عالم واقع گوشهای آویخته بر دیوار است و در عالم خیال، توامانی و ادغام فضای واقعی «پاسیو» در فضای مجازی تولیدشده. درواقع واقعیت مجازی دروازهای میشود برای گسستن از حدومرزهای واقعیت و تولید فضایی بیفضا، اجزایی بیاجزا و غوطهوری در بیزمانی زمان. واقعیت محدود فضای «پاسیو» به محض ورود به واقعیت مجازی فرو میپاشد و هم¬زمان تکثیر میشود. صفاالدین امامی و کیان فروتن در بخش مجازی این پروژه با متحرکسازی، مدلسازی و پردازش سهبعدی صدا و تصویر نوعی توهم گسترده میسازند که با کمک رسانههای الکترونیک و امکانات تکنولوژیک جای واقعیت را میگیرند و به بازتولید عناصر فاقد اصالت میپردازند.
در اینجا فضای خیالی و مجازی نقش سطحی خالی و ناواقع را ایفا نمیکند بلکه به کمک واقعیت آمده و مخاطب را جایی میان گذشته یا آیندهی جهان رها میکند که در آن هیچچیز نیست جز سرگردانی و تعلیق. واقعیت مجازی در اینجا یک امکان است نه خلا و تهیبودگی. «سیاه¬چاله» تفاوت میان واقعیت و خیال را از میان برداشته و خاطرات و تجارب شخصی مخاطب را دست¬کاری میکند: من پیشتر اینجا نبودهام؟