;
خطوط
اکثر اجرام آسمانی بصورت احجامی کروی شکل شناخته می شوند و تقریبا همیشه این احجام حامل نوعی انرژی هستند، طبق آنچه از قوانین مرتبط با حجم و انرژی می دانیم، انرژی در هر حجم کروی شکل دائما در حالتی پایدار و منظم در گردش است. حال به طرح چند سوال می پردازم.
چطور ممکن است حجمی کروی شکل همچون زمین با حذف، برداشتن، دیوارکشی، حصار کشی، مرزبندی و ... باز هم به همان ساز و کار طبیعی خود ادامه دهد؟ آیا این خود برهم زدن نظم طبیعی و ساختاری بدون آگاهی از عواقب آن محسوب نمی شود؟ آیا در این حالت هم باز گردش انرژی به همان رفتار اولیه ی خود ادامه می دهد؟
آن چیزی که من در این نمایش به آن پرداخته ام مضامینی هستند که فکر می کنم بخشی از عاملین برهم زننده ی این نظم محسوب می شوند. اتفاق افتادن فجایع روز افزونی همچون جنگ، قتل عام و هزاران موردی را که شما به آنها واقف هستید شاید از پس همین عوامل به وقوع پیوسته باشند. بخشی از این عوامل را در واژگانی همچون انحصار طلبی، عقیده، حکومت، ارزش، انرژی، مرز و صدها مورد دیگری که هر دو می توانیم به آن اضافه کنیم به جست و جو پرداختم. این آثار حاصل بازنگری و تامل در وضعیت کنونی جامعه ی خود و حتی زمین است و طرح این سوال بی جواب که چطور ممکن است برخی وقایع با تمام پیشرفت ها و افزایش میزان آگاهی بشر از پیرامونش باز هم به وقوع می پیوندند برای یافتن پاسخی برای این سوال بارها سعی کردم خود را در موقعیتی بیرون از زمین، معلق در فضا جایی در میان سکوت ستارگان تصور کنم تا شاید از آن جاو از آن زاویه جوابی برای آن بیایم. یکی از پاسخ هایی که به آن دست یافتم برافراشته شدن پرچم های حکومتی و جدایی طلبانهی در طول ادوار تاریخ بر سطح کره ی خاکی مان بود، پرچم هایی که اگر با مقیاسی دیگر و از فاصله ای دورتر به آنها نگاه کنیم شاید چیزی جز خط یا خطوطی رنگی از آن باقی نماند. این چند خط رنگی ساده درست همان خطوطی هستند که به نوعی سرنوشت ما و بخش اعظم موجودات زنده و شاید حتی خود زمین را به آنها گره زده ایم، سه رنگ اصلی پرچم کشورم یعنی سبز، سپید و سرخ هویت بخش این دوره کاری آثارم بوده اند و هر یک از این سه رنگ در قالبی نمادین ( عموما خطوطی به این سه رنگ ) مفاهیمی مرتبط با آن رنگ را در هریک از آثار بیان می کنند.