;
پدرم همیشه از وظیفهای که بر دوش هنرمند است با ما میگفت: اینکه "همواره باید پیِ رسالتاش بگردد."پدر جان! بدنبالش گشتم و همواره میگردم. گاه در تو در توهای گمراه کنندهای که هنر پیش پایم نهاد گریستم و گاه در دشتهای طلاییاش به آفتاب لبخند زدم. هر دو شیرین بود.اما این روزها خود را سربازی میبینم که از رژههای سنگین، همپای رباتهای سیاهپوش دنیا به ستوه آمده است و میخواهد از سردرگُمیهایش بگوید.بر من ببخش.سورنا / تابستان 93
سلامعرض میکنم خدمت شنوندگان محترمهیچم ندارم من از خوندن هدف مخ زدنمن فقط دمبالِ یه فرصتم که بیارمکلمهها رو پشتِ سَرِ هم و بعددور وایسم و سعی کنم بفهمم داستانچیه "داستان همه چیه"بیلیط بخریدوایسید تو صفسینِما بودامخلصمدوره گردم میگردَم همه جا با کاغذ و قلمتوی راه خودمم و عاشقِ سَفَرَمسعی میکنم به یاد بیارم لحظهای روکه فیلم زندگیم اومده رو صفحهیتلویزیون مغزیم. نمیدونم.دیروز ندارَم.صدرا / 90 - 91