;
ریاکارانه
چطور می توانم احساساتم را برایت شرح دهم، چطور؟
حتی برای خودم
قسم میخورم نخواهم توانست
چطور همه چیز دارد از هم می پاشد
آنقدر تند و بی صدا
مانند غرق شدن در خون، در دریا
کدام زیبایی
چه تلاشی
کدام نتیجه
کدام نتیجهی کثافت تو را می رهاند
و تو به آن امید بسته ای
ما به آن امید بسته ایم
نمیدانم ...
...
همچون چشم اندازی عبث، همچون پروازی عبث
همچون زمانی که تظاهر به خواب می کنی
ولی بیدار هم نیستی
...
درخشش چقدر ریاکارانه و فریبنده است
هر روز، هر لحظه، در جستن راهی برای درخشان کردن
تو فقط نگاه کن. همین!