;
بدون رنگها
«قبل از شکل گرفتن جو و اقیانوسها، زمین به شکل توپی خاکستری در فضا قِل میخورد»
«یک شهابسنگ آسمان را درنوردید و از مقابل خورشید گذشت؛ پوشش سیال و مشتعل آن لحظهای اشعه خورشید را تصفیه کرد و ناگهان جهان را نوری فراگرفت که هرگز ندیده بودم. گودالهایی بنفش در مقابل صخرههایی نارنجی گشوده شد، و در حالی که دستهای ارغوانی من، سنگ آسمانی سبز و مشتعل را نشان میدادند، فکری که برای آن هنوز هیچ واژهای تعریف نشده بود در گلویم ترکید:
- این برای تو! از طرف من، این برای تو، خیلی قشنگ است!»
«جهان اطرافم همچنان رنگهای تازهای میگرفت، ابرهای صورتی متراکم میشدند و تودههای بنفشی به وجود میآوردند که صاعقههای طلایی پرتاب میکردند.»
«کمدیهای کیهانی»
ایتالو کالوینو