;
تا آنجا که جوا نترین فرد به یاد دارد، همیشه خانواده ای از خرگو شها بودند که در نزدیکی دسته ای از گرگان زندگی میکردند. گرگان روزی اعلان کردند که روال زندگی خرگوش ها را نم یپسندند. (گر گها شیفته روال زندگی خودشان بودند، چون اعتقاد داشتند که راه زندگی آن ها تنها راه زندگی است)، شبی چند گرگ در زلزله ای از بین رفتند و گناه این مطلب برگردن خرگو شها گذاشته شد. چون همه می دانند که خرگوش ها با پاهای عقبی خود به زمین میکوبند و باعث زلزله م یشوند. شب دیگری گرگ دیگری را برق گرفت و گناه این مطلب هم به گردن خرگو شها گذاشته شد،چون همه می دانند که کاهوخوران رعد و برق ایجاد یکنند. گر گها تهدید کردند که اگر خرگو شها آرام نگیرند آنها را متمدن خواهند کرد و خرگوش ها تصمیم گرفتند که به جزیره ای متروک فرار کنند اما سایر جانوران که در فواصل بعید زندگی میکردند گفتند فرار شرم آور است. گفتند: شما باید همین جا بمانید و شجاع باشید. این دنیا برای فراریان ساخته نشده است. اگر گرگان به شما حمله کنند به احتمال قوی،ما به دفاع از شما خواهیم آمد؛ به این ترتیب خرگوش ها در جوار گر گها زندگی کردند و روزی سیل وحشتناکی آمد که عده کثیری از گرگان را غرق کرد، چون همه می دانند که هویج خوران و درازگوشان موجب سیل م یشوند. گرگ ها به خاطر خود خرگوش ها بر آن ها تاختند و محض امنیتشان آنها را در غار تیره و تاری زندانی کردند. وقتی پس از هفته ها خبری از خرگوش ها نیامد سایر جانوران جویای وضع شدند. گرگ ها پاسخ دادند که خرگوش ها خورد هشد هاند و چون خورده شد هاند مسئله کاملا داخلی است،اما سایر جانوران اخطار کردند که اگر چنانچهدلیل قانع کننده ای برای از بین بردن خرگوش ها داده نشود محتمل است که همه جانوران بر علیهگرگها متحد بشوند. بنابراین گر گها دلیلآوردند: «خرگو شها در صدد فرار برآمده بودند و همه می دانند که این دنیا برای فراریان ساخته نشده است. «
جیمز تربر