گالری آپادانا (کاشانهی هنرهای زیبا)
تندیس شمارهی ۱۹۲، بهمن ۱۳۸۹
تا پیشتر از آپادانا، نگارخانههای موجود در پایتخت عمومی نبود و بیشتر آتلیه شخصی نقاش بود؛ یعنی یا همچون نگارستان رسام ارژنگی مخصوص دوستان بود و یا چون نمایشهای مدرسهی صنایع مستظرفه، مربوط به آثار کمالالملک و شاگردان خاص او بود.
پس از نمایش «نمایشگاه هنرهای زیبای ایران» توسط کمیسیون هنرهای زیبای انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی (از ۲۶ بهمن ۱۳۲۴ تا ۱۰ فروردین ۱۳۲۵) برای نخستینبار در ایران، مردم تهران توانستند در یک اجتماع گروهی مجموعهای از آثار هنرمندان خود را در یک مکان ببینند، هرچند این مجموعه به همت مریم فیروز (رئیس) و حمید سیاح (نایب رئیس) و آقای ماکاروف (نقاش روسی) دایر شده بود، اما حضور یک هیئت ژوری از میان هنرمندان ایرانی سبب گردید نقاشی معاصر ایران نیز حضور جدی داشته باشد.
در این نمایشگاه هفتصدوسی تابلو از صدوبیستوپنج هنرمند ایرانی نشان داده شد. استقبال مردم تهران بینظیر بود. نخستینبار بود که در ایران مجموعهای از نقاشی به سبک جدید، مینیاتور، مجسمه، کارهای معماری و هنرهای تزئینی در زیر یک سقف نمایش میشد.
در اتاقی، که مخصوص آثار هنرمندان معاصر بود؛ مجموعهای با عناوین «سبک قدیم مینیاتورسازی»، «سبک کلاسیک اروپا» و «سبک مدرن اروپا» قرار داشت.
حسین کاظمی، مهدی ویشکایی و جلیل ضیاءپور بر دیوار نقاشانی که به سبک مدرن اروپا کار میکردند، آثاری داشتند. اکثر منتقدین روزنامهها و مجلات دربارهی حسین کاظمی و تجددی که در نقاشی به وجود آورده بود، به حیرت و البته افسوس برای انحراف حرف زدند. آثار کاظمی با عناوین «پرترهی یک خانم»، «پناهگاه»، «عشق و دریا»، «پرترهی جوادیپور» و «پرترهی صادق هدایت»، در کنار چند پرتره که به دست ویشکایی کشیده شده بود، و تابلو «انقلاب کاوه» از ضیاءپور ندای نوعی انحراف از نقاشی اصیل ایرانی میداد. این نمایش در «کاخ شاپور غلامرضا» برقرار بود و در طول برپایی، روزی دو سه هزار نفر بازدیدکننده داشت. در میان مردم تهران معمول شده بود که برای تفریح سالم به "کاخ شاپور" بروند. سه سال بعد آن سه جوان با همفکری چند دوست تصمیم گرفتند جهت ایجاد مکانی دائمی برای نمایش آثار خود، جایی را اجاره کنند. مکانی که توسط این جوانان تأسیس شد، از پی ذهنیت نمایشگاه «کاخ شاپور»، در میان عوام؛ به «کاخ آپادانا» لقب گرفت.
«گالری آپادانا» (کاشانهی هنرهای زیبا) نبش شرقی ابتدای خیابان بهار، تقاطع خیابان شاهرضا (انقلاب فعلی)، نرسیده به پیچ شمیران، در مهر ۱۳۲۸ توسط محمود جوادیپور، حسین کاظمی و هوشنگ آجودانی تأسیس شد و سپس با همراهی چند جوان دیگر فعالیت خود را شروع کرد. این سال، یکی از شلوغترین سالهای سیاسی دههی ۲۰ در پایتخت بود. گهگاه مقررات حکومت نظامی اعمال شد. در ماه تیر، گرمای هوا از چهل درجه گذشت و وضعیت فوقالعاده برقرار شد. در این ماه حکومت نظامی لغو گردید. اکثر مردم تهران به دهات اطراف هجوم بردند. از پی همین ذهنیت از همین سالها مردمی که در شهر خانه داشتند (تا این سال شمال تهران تا کمی بالاتر از خیابان فاطمی فعلی بود و بالای شهر کنونی، بیابان و ییلاق تلقی میشد) رو به ده ونک و دهات شمیران بردند. در ماه بهمن میتینگ بزرگی در میدان بهارستان و با حضور گستردهی مردم و دکتر محمد مصدق تشکیل و از این پس مابین احزاب مختلف پایتخت، مصدقیها نیز فعالیت خود را شروع کردند. همه این جنبوجوش در ۱۳۲۸ زمینهی تصوری بود که یک سال بعد به تحقق پیوست؛ یعنی در شرایطی که به مناسبت تصویب ملی شدن نفت، در ۱۳۲۹ مردم تهران به چراغانی پرداخته بودند و در خیابانهای اصلی تظاهرات بود، چراغهای «گالری آپادانا» برای همیشه خاموش شد!
عمر واقعی «گالری آپادانا» از نخستین نمایش گروهی در ۲ مهر ۱۳۲۸ تا اواخر اسفند همین سال بود. هر چند ماههای اولیه ۱۳۲۹ نیز، وقتی مردم تهران از پیچ شمیران میگذشتند، برای سوارشدن اتوبوسهای سیدخندان در مقابل ساختمانی میایستادند که بر سردر آن نوشته بود: «گالری آپادانا».
این مکان، نخستین گالری واقعی تهران بود که نمایشی از آثار نقاشان نوگرا برپا کرد. اما در حولوحوش همین سالها انجمنهایی نیز بودند که گهگاه نمایش آثار میگذاشتند. در نزدیکی «گالری آپادانا» و در خیابان لالهزار، جنب سینما کریستال، «انجمن گیتی» از آن جمله بود. «باشگاه ارامنه» نیز در همین سال نمایشهایی از نقاشی ارمنیان برپا کرد.
چند ماه پیشتر از تأسیس «گالری آپادانا» و در نیمهی اول مرداد ۱۳۲۸، «انجمن فرهنگی ارامنه» نمایشی گروهی گذاشت که آثار سه نوجوان ارمنی به نامهای سیراک ملکونیان، سرکیس زاکاریان (واسپور) و ادیک ایوازیان؛ نقاشان جدید را متعجب کرد. از همین سال، هوشنگ پزشکنیا نخستین نقد علمی دربارهی هنر و نقاشی را در مطبوعات پایتخت معمول کرد.
اما باوجود تعدد انجمنها، آپادانا بیرغیب بود. یک یا دو شب در هفته نمایش فیلم میگذاشت. کارت عضویت (به اندازهی یک کارت ویزیت) طراحی کرد و از کسانی که به این مکان میآمدند، به صورت ماهانه حق عضویت میگرفت. یک کلاس برای آموزش نقاشی توسط کاظمی و جوادیپور برگزار شد. و مهمتر از آن، سخنرانیهایی بود توأم با نمایش اسلاید و فیلم دربارهی «هنر نوین» که مخاطبان بسیاری به این گالری جذب کرد. از میان این گروه، جوادیپور که گرافیست بود، آرم و پوسترهای «گالری آپادانا» را طراحی میکرد. نشستهای گالری، پس از ساعات اداری به خانهی دوستان نقاش راه یافت. حضور علی کسمایی و آسایشی که در خانهی پدری او مهیا میشد، کسانی چون هوشنگ ایرانی، هوشنگ پزشکنیا، جلیل ضیاءپور، سهراب سپهری و هنرمندان پیشرو این سالها را گرد هم آورد. سوا از روزنامهها، مجلهی «جهان نو»، که حسین حجازی مدیر آن بود، نمایشهای این گالری را شرح و توصیف میکرد.
اولین نمایش، در ۲ مهر ۱۳۲۸ با آثار حسین کاظمی و محمود جوادیپور تشکیل شد. حسین کاظمی با تابلوهای «شراب»، «گل سفید»، «یار»، «داوودی سفید»، «زن و کوزه»، «قبرستان» و... تلفیقی ساخته بود از مینیاتور و نقاشی جدید.
در میان آثار ارائهشده از جوادیپور بیشتر منظره دیده میشد. سوا از تابلوهای «دزاشیب»، «پیک نیک»، «عروسی»، «شقایق»، «روی بام»، «سوهانک»، «کی بود، یکی نبود» و «روز بارانی»؛ پرترهای با عنوان «دوشیزه ش.ک» قابلتأمل بود. تابلوهای این نمایش اغلب همانهایی بود که چند ماه پیشتر، در انجمن فرهنگی ایران و فرانسه به نمایش گذاشته شده بود.
دومین نمایش، در ۲۱ آذر و مربوط به آثار هوشنگ پزشکنیا بود. در شب افتتاحیهی این نمایش که از شلوغترین شب های این ماه بود، جلال آلاحمد و شخص نقاش سخنرانی کردند. نوزده تابلو به دیوار آویخته شد. تابلوی «مصلوب»، که سه سال پیشتر نقاشی شده بود و تا این شب کسی ندیده بود، مورد توجه عموم قرار گرفت.
سومین نمایش، مجموعهای بود از آثار پزشکنیا، جواد حمیدی، جلیل ضیاءپور، احمد اسفندیاری و مهدی ویشکایی، هر چند آثاری از عبدالله عامری نیز در فضای گالری دیده میشد، اما نمایشگاه مربوط به آن پنج نفر بود. جواد حمیدی کم کار کرده بود و کمتر ارائه داده بود و در اعلان جراید نیز نامی از او در آن شب نبود. این نمایش تا ۱۵ اسفند برقرار بود. همهروزه از نه صبح تا دوازده و از سه تا نه بعدازظهر امکان رؤیت آثار فراهم بود.
آثار پزشکنیا در ادامهی همان ذهنیت تابلوی «مصلوب»؛ مجموعهای تلفیقی از کوبیسم و امپرسیونیسم بود. مجموعه قابلتأمل او همچون «چهره زن کاشی»، «خانهی دهقانی»، «ویترین»، «اتاق کار»، «نخلستان» و چند عنوان دیگر در کنار آثار ویشکایی و اسفندیاری نوعی تفاوت نشان میداد. طبیعت آثار دیگران با پزشکنیا در عناوین آثار دیده میشد. آثار ویشکایی و اسفندیاری عناوینی داشت که از دل طبیعت میآمد: «چیذر»، «پاییز چیذر»، «رستم آباد»، «باغ محتشم»، «گوشهای از رشت»، «مانداب پهلوی» و... هرچند تنها سه اثر از ضیاءپور در معرض دید قرار گرفته بود اما این سه که عنوان «طناب»، «حمام عمومی» و «مسجد سپهسالار» بر خود داشت، سبب جنجال شدیدی بر ضد او و جنبش کوبیسم بود. آنچنان که توسط گروه هوشنگ پیمانی و سنتگرایان، یکی از تابلوها آسیب دید و شخص ضیاءپور مورد اتهام قرار گرفت. او مسجد سپهسالار را مکعب کشیده بود و دیگر مسجد نبود و مناره نداشت. در حمام عمومی هم، طبیعیترین چیزهای آدمیزاد را غیرطبیعی جلوه داده بود. چاقوکشیدن بر پردهی حمام عمومی، سبب شد سالها همچون شعر جیغ بنفش هوشنگ ایرانی، در مطبوعات از آن بحث شود. پنجشنبه، ۱۴ اسفند، ضیاء پور با عنوان «جریان نقاشی ایران تا دوره شاه عباس دوم» در حال سخنرانی بود که به تابلوی حمام عمومی و مسجد سپهسالار او هجوم بردند و شب آپادانا شلوغ شد.
چهارمین نمایش، و البته آخرین نمایش «گالری آپادانا» مربوط به آثار حسین کاظمی از نیمی دوم اسفند برپا شد. از سفر کردستان آمده بود و آثار او نمونهای از آداب و سنن مردم آن دیار را نشان میداد. سوا از بیستویک تابلو درباره مردم کردستان، پنج پرتره نیز دیده میشد که مخصوصاً «پرتره پرویز» جالب توجه بود. قاب کارها، از چوب نتراشیده درخت بود؛ یعنی شاخههایی بریده بود و با میخ بههموصل کرده بود و قاب ساخته بود. عناوینی چون «نوازش»، «محمد على»، «فرشته خانم»، «رخت شویان»، «مزرعه»، «رقص گردی»، «میناخانم»، «دایرهزن»، «کخلی و شهلا»، «گدا»، «دختر و کوزه»، «دختر وبز»، «پاییز» دیده میشد. زیر تابلوهای این نمایشگاه، برچسب قیمت گذاشته بودند. تا نیمهی فروردین ۱۳۲۹، آنها که به گالری آپادانا میرفتند، آثاری از کاظمی را بر دیوار میدیدند. تا در روز ۲۴ فروردین یکی از مهمترین شخصیتهای آن سالها، یعنی دکتر رضا جرجانی، در حین سخنرانی دربارهی «تأثیر هنر و روح اجسام در هنر» در پشت میکروفن با خواندن شعری از خیام، که موضوع آن برزمینزدن جام لطیف بود، بر زمین خورد و جان تسلیم کرد. رضا جرجانی از دوستان حسن شهید نورایی و صادق هدایت بود. هم او بود که پرویز داریوش و محمد مقدم و دیگر ادبا را به آپادانا میآورد. بیش از سی مقاله دربارهی موسیقی، نقاشی و هنرهای زیبا از وی در مجلاتی چون سخن و مطبوعات آن سالها منتشر شده بود. فردای مرگ این هنرمند، گالری آپادانا نیمهتعطیل و مدتی بعد کاملاً تعطیل شد. جوانانی که به این گالری میآمدند، یک دهه بعد جریان هنر مدرن ایران را در مقابل جریان سنتگرای کمالالملک علم کردند.
پینوشت
هیئت ژوری این کسان بودند: حسنعلی وزیری، اسماعیل آشتیانی، میرمصور ارژنگی، حسین بهزاد، علی کریمی، ابوالحسنخان صدیقی، محسن مقدم و مهندس فروغی
اغلب نشریات پایتخت گرمای این سال را بیسابقه دانستند. برای مثال نگاه کنید به مجلهی یغما، سال دوم، شماره ۴، تیر ۱۳۲۸، که در آن نوشته شده: گرمای امسال فوقالعاده بود و در اواسط تیرماه ۴۲/۵ درجه از صفر برتر شد.
نخستین نمایشگاه «گل» در ایران توسط این انجمن و با همکاری بنگاه باغبانی «ویولار» از ۱۵ اسفند ۱۳۲۸ با شرکت چند مؤسسهی ایرانی، آمریکایی، فرانسوی، هلندی و سوئیسی برگزار شد. همین سال، نمایشگاه مطبوعات جدید آلمان در این مکان، در آذر توانست بر گرافیک مطبوعات ایران تأثیر مهمی بگذارد.
از جمله نمایشهای مهم در باشگاه ارامنه، خرداد ۱۳۲۹ بود که گریگور واهرامیان و شاگردانش تابلوهای خود را در معرض دید گذاشتند.
علی کسمایی از دستاندرکاران مجلهی «جهان نو» بود. و آن وقتها که مجله در خیابان پهلوی نزدیک چهارراه پاستور، واقع در «دربند دکتر افشار» قرار داشت، خانهی پدری او هم در همان دربند بود. ایرج افشار اشارهای به این نشستهای دورهای دارد در: خاطرات ابوالقاسم کسمائی، به کوشش ایرج افشار، نشر قطره، چاپ اول ۱۳۸۵ ص.
بعدها و به اشتباه، محمود جوادیپور شروع اولین نمایش «گالری آپادانا» را با حضور کاظمی، ضیاءپور، اسفندیاری و شخص خویش دانست. و سپس در همهی یادداشتها درباره این گالری، این اشتباه تکرار شد. نگاه کنید به شروع اشتباه در مجلهی هنرهای تجسمی، دورهی جدید، شماره ۱۷، ص ۲۹.
برای رؤیت این اثر نگاه کنید به: باغ همسفران، به کوشش رویین پاکباز و یعقوب امدادیان، نشر نظر، ص ۱۹۱.
نویسنده: داریوش کیارس