دومین نشست سالانهی پنجم با عنوان «عکاسی در وضعیت پسارسانه» ساعت ۱۷ تا ۱۹ یکشنبه سوم اسفند ۹۹ برگزار شد. علیرضا صحافزاده سخنران و ژوبین عبدیانی دبیر اجرایی سالانهی پنجم مجری این نشست بودند. صحافزاده در ابتدا از دانشجویان برای برگزاری این نشست تشکر کرد و نشست امروز را دارای جنبههای شخصی و حاوی دغدغههای شخصیاش خواند. وی اشاره کرد که عکاسی در وضعیت پسارسانه را از منظر اتفاقات قرن 21 ام و تمرکز روی تاریخ هنر عکاسی و جنبهی عملی بررسی خواهد کرد. او سه قالب مشخص این بحث را بر مرز تصویر ثابت و پویا، بایگانی و انباشت تصاویر و سازمانهای نظارت و دادهکاوی دیداری عنوان کرد.
صحافزاده برخی گفتگوهایی که دربارهی عکاسی شکل میگیرد را عجیب خواند چرا که برخی عکاسی را منحصر میدانند و به تأثیر عکاسی بر سایر هنرها و تأثیر سایر هنرها بر عکاسی اجازه نمیدهند. در صورتی که او تأثیر هنرهای دیگر را بر عکاسی بهمثابهی تنفس مصنوعی میداند و احتیاج به این هوای تازه برای عکاسی ایران ضروری است. صحافزاده گفت پسارسانه پدیدهی جدیدی است که بهعنوان امری بدیهی در هنر امروز درنظر گرفته شده. تمرکز اصلی روی تاریخ عکاسی در این مبحث است که قرن ۲۱ را در بر میگیرد. پسارسانه در واقع فروپاشی درونی عکاسی و برقراری ارتباط این مدیوم با دیگر رسانههاست اما در رابطه با ارتباط عکاسی و نقاشی و یا عکاسی و مجسمهسازی صحبتی به عمل نمیآید چون عموماً این مسئلهی نقاشی است که با عکاسی ارتباط برقرار کنند یا برعکس. صحافزاده پرسش اول را این دانست که چگونه رسانههای دیگر به زیباییشناسی عکاسی نزدیک میشوند؟ در کجا لبههای عکاسی دچار فرسایش شده و از دیگر رسانهها تأثیر پذیرفته و بر آنها تأثیرگذاشته است؟ البته وقتی این بحث مطرح میشود عکاسان سنتی جنبهی دفاعی به خود میگیرند اما واقعیت این است که عکاسی و دیگر رسانهها به صورت غیرقابل اجتنابی با یکدیگر ارتباط دارند.
در ابتدا صحافزاده به سراغ پیوند بین تصویر ثابت (عکس) و تصویر متحرک (ویدئو) بهعنوان دو رسانهی همسایه رفت. او همچنین بهترین دگرگونیهای عکاسی را در بایگانی و انباشت تصویر و آنهم به علت پتانسیلهای تکنیکپذیری عکسها دانست و بازتولید دیجیتال را اصلیترین عامل این دگرگونی نامید. در آخر هم به سراغ سامانههای نظارت و دادهکاوی دیداری در عکاسی رفت که در واقع همان قابلیت تکثیر در عکاسی و تأثیر آن روی هنر امروز هستند. صحافزاده بازتولید دیجیتالی را یکی از مهمترین اتفاقاتی دانست که در گسترس عکاسی بسیار موثر بوده. او تأکید کرد که دغدغهی اصلیاش در مبحث امروز این است که عکاسان باید از حالت تدافعی و گاردگرفتن دست بردارند، چرا که دنیایی فوقالعاده در انتظار آنهاست. او صحبتهای اصلیاش را با نقاشیای با عنوان RetroActive1 از رابرت روشنبرگ شروع کرد و علت نمایش آن را تأثیر مهم عکاسی و استفاده از عکسهای مختلف در آن خواند که باعث ایجاد زیباییشناسیای غنی شده و این ایده را ایدهی اصلیای دانست که به پستمدرنیسم خواهد رسید؛ دورانی که عکاسی دست از گفتارهای دفاعی برمیدارد و عضو جداییناپذیر تاریخ هنر میشود. این تکرار و زیباییشناسی تخت، بدون امکان تکثیر عکس او امکانپذیر نخواهد بود.
صحافزاده بدهبستان زایای عکاسی با دیگر رسانهها را در سه دسته تقسیمبندی کرد: ۱. عکاسی دستکاری شده که هنرمند عموماً با ابزار عکاسی را دستکاری میکند. فتوکلاژ هم از این نوع دستکاریها محسوب میشود. ۲. پژوهشی در کنار همنمایی عکسهای مربوط به هم ۳. عکاسی صحنهآرایی شده که توسط عکاسانی مانند سیندی شرمن دنبال شد. البته در میان این بحث پتانسیلهایی که خود عکاسی بهصورت نابگرایانه در اختیار قرار میدهد را هم نباید نادیده گرفت.
در رابطه با مبحث مرز تصویر ثابت و پویا اثری از اندی وارهول که صحنهای از فیلمی ۸ ساعته از امپایر استیت است پخش شد. این اثر نشانگر عدم آگاهی مخاطب از تغییرات کند و درمقابل به معنای ایستایی و کنون است. این کاری است که وینوگرند در حال اثبات خلاف آن است: درگیری عکاسی با زمان و ثبت تصویر گذرا.
اثر بعد که به نمایش گذاشته شد «طول موج» اثر فیلمساز آوانگارد مایکل اسنو بود که براساس یک عکس ساخته شده است. فیلم در واقع زوم ممتد از یک نمایباز به یک نمای بسیار بسته است. این اثر نوعی به رسمیت شناختن عکاسی به عنوان ساختار اصلی از طریق فیلم است. در ادامه اثری از پیتر کمپس به نام "head of a man with death on his mind" پخش شد که این برعکس اثر قبلیاست؛ فیلمی ثابت است که تغییرات چندانی ندارد و فقط دراماتیزه شدن از طریق احساسات انسانی در آن رخ داده. بعد از آن اثری از بروس نیومن مورد بررسی قرار گرفت و سپس اثری از داگلاس گوردن که فیلم سایکو از آلفرد هیچکاک را به ۲۴ ساعت کش میدهد و در واقع آن را به عکسهایی تبدیل میکند که روایتگرند. همهی این نمونهها نمایانگر نقش مهم عکاسی در درک ما از محیط اطرافمان است.
صحلفزاده در ادامه در رابطه با مبحث بایگانی و انباشت تصویر گفت عکاسی تا مدتهای طولانی یک اثر یگانه بود و ایدهی تکثیر تصویر خیلی دیر مورد توجه عکاسان قرار گرفت. با اینکه تکثیر از ویژگیهای ذاتی عکاسی است. در همین رابطه اثری از ویلیام جونز به نام "killed" به نمایش گذاشته شد که مجموعهای از عکسهای fsa است. این مجموعه، عکسهایی بودند که توسط روی استراکر نابود و درواقع پانچ میشدند. تنها نکتهی مشترک تصاویر مونتاژشده در این فیلم نقاط پانچ شده روی عکسهاست. اثر بعدی ویدئویی هشت دقیقهای از Arthur Jafa به نام APEX بود که مجموعهای از عکسهای بایگانی اینترنت را شامل میشد. مسئلهای اصلی هنرمند در این اثر هویت و سوبژکتیویتی است.
مجموعهی بعدی کار مشترک پیتر فیشی و دیوید ویس به نام Airport بود. صحافزاده کار اصلی عکاسی را در امروز، شکلدادن به فرهنگ دیداری و مطالعه و تحلیل آن دانست. در انتهای نشست فرصت پرسش و پاسخ در اختیار شرکتکنندگان در نشست قرار گرفت و این سوال مطرح شد که مسئلهی عکسبودگی تا چه میزان در عکاسی پسارسانه اهمیت دارد؟ صحافزاده در پاسخ گفت عکسِ مفهومی دقیقاً مفهومگرایی در عکس نیست اما به عنوان پدیدهای فرهنگی و وسیلهای برای گفتگو در حوزهی عکاسی است. درواقع در این هنر عکاسی تبدیل میشود به مدیوم یا وسیلهای که بهوسیلهی آن مفهوم در دیگر رسانهها کاملتر بیان میشود. مهران مهاجر هم که یکی از حاضران در نشست بود دربارهی مفهومگرایی در تکثر و بازتولید اثر عکاسی صحبت کرد. اینکه عکاسی قبل از هنر مفهومی هم به مفهومگرایی از طریق تکثر و عنصر تکرار پرداخته است. علیرضا صحافزاده هم به پیامدهای انباشت تصویر اشاره کرد که میتوان از آنها به هوش مصنوعی و توانایی تولید تصویر از طریق آن اشاره کرد و این بایگانی بزرگ تصویری را از سویی خطرناک هم دانست.
این سوال مطرح شد که بمباران تصویری یا اطلاعاتی را که از طریق شبکههای مجازی اتفاق میافتد چگونه میبینید؟ صحافزاده در پاسخ گفت: سیستمهای خودسامان و الگوریتمهای تصویری که بهصورت روزمره در دسترس ما قرار دارند، در حال شکلدهی به زندگی ما هستند. این بزرگترین هشدار برای بشر است. منطق درونی این سیستمها که ترکیبی از منطق ریاضی و منطق اهداف سیاسی است را باید جدی در نظر گرفت. خود این سیستم در حال تولید پویشها و منطقهای جدید است. کاوه زهدی (از شرکتکنندگان در نشست) اشاره کرد که تکثر تصاویر، قوهی تخیل ما را تقلیل میدهد و در واقع ما را تحتتأثیر ایدئولوژیهای بزرگتر قرار میدهد. حامد کیا (از شرکتکنندگان در نشست) هم در باب واژهی «پسا» به معنای گذار صحبتی کرد. او این گذار را به معنای تغییر صددرصدی نمیدانست و عقیده داشت که همواره کمی از گذشته در آینده وجود دارد. درواقع گذار به معنای حرکت از تولید تکنولوژی به تکنولوژی صرف در زندگی روزمره است. صحافزاده همچنین به صحبتهای پیشین خود افزود که کلمهی «پسا» یا post از واژهی معاصر یا contemporary دقیقتر است و به همین دلیل پرداختن به آن از اهمیت بیشتری برخوردار است.
در پایان علیرضا صحافزاده تأکید کرد که ما باید راجعبه مدرنیته به عنوان جریانی که ما را با خود همراه کرده گفتگو کنیم و صرفاً به تقلید کورکورانه نپردازیم.