عنوان: بهاران
گالری: گاگوسیان
هنرمند: گئورگ بازلیتز
تاریخ برگزاری: ۱۴ اردیبهشت تا۲۲ خرداد ۱۴۰۰
____
بازلیتز در تمام مدت فعالیت خود رویکرد مستقیم و محرکی را با هم ترکیب کرد تا هنری خلق کند که به تبار تاریخی هنر گشوده میشود. از میان هرکس دیگری به ویلم دکونینگ و فیلیپ گاستون بهعنوان متأثران کلیدیاش متکیست. او در ۱۹۶۹ شروع به ساخت تصاویر معکوسی کرد که به روندهای کند ساختن، نگریستن و دریافتن شناخته شدند. طی پنجاه سال گذشته، زبان بصری او با دامنهای از اشارات تاریخی و فرمی و با بازگشت مدام به فیگور انسان تکمیل شده است. گئورگ بازلیتز گاهی آثار خودش را بازتفسیر و با بیرحمی و درندهخویی، قطعهبرداری - میکند.
همان گونه که برانگیختگی افراطی دادا - همچنانکه در آثار هانا هوش، گئورگ گروس و دیگران دیده میشود از دل فجایع جنگ جهانی اول بیرون آمد، بازلیتز نیز منادی بیداری اراده و امید از دل ویرانیهای برخاسته از همهگیری کنونیست. در مجموعهی اخیر، او برای اولینبار ایدهی کلاژ با جوراب زنانه را طرح کرده است؛ چسباندن یک جفت جوراب زنانهی نایلونی بر بومها و پوشاندن فرم نازک آنها با رنگهای سفید، سیاه و طلایی. در برخی نقاشیها، این فیگورهای جورابی از پسزمینهشان متمایزند؛ حال آنکه در سایر آثار نقشهای چاپشده جایگزین کشباف جورابها شده است، فرمهای کشیده از دامنهای چندرنگ از ترشحات اکسپرسیو، حرکتی مارپیچ نظیر رویش گیاه به خود دارند. اینجا، جورابهای زنانه پیوستگی خود را با بدن انسان حفظ میکنند، همچنانکه دو وجه انتزاعی و گیاهشناختی اشکال فراخوانده شدهاند.
اریک داراگون، تاریخدان هنر، در جستارش دربارهی نمایشگاه، به تعدادی نمونهی شاخص تاریخ گستردهی جوراب زنانه در سینما، علاوه بر هنر، ارجاع میدهد و نمودشان را در فیلمهای کلاسیک دنبال میکند؛ همچون فیلمهای «پوست لطیف» ساختهی فرانسوا تروفو (۱۹۶۴) و روایت بلوغ، در فیلم «فارغالتحصیل» ساختة مایک نیکولز (۱۹۶۷)؛ یا تصاویر رقصندگان دگا و برهنگان خشن اگون شیله. بهعنوان نوعی یادبود از آثار کلاژ، بازلیتز تعدادی از نقاشیهایش را با ارجاع به هنرمندان زن نامگذاری کرده است از جمله هلن فرانکن تالر، سارا لوکاس و کیکی اسمیت.
بهاران، گواهی بر توانایی ظاهراً بیحد بازلیتز جهت تجدید، نوآوری و هتکحرمتی مزاحآمیز است؛ درحالیکه به مهار انعطافپذیری روشها و نقوش متمایز و ممتاز خود ادامه میدهد. جوراب زنانه در دیگر نقاشیهای بازلیتز نیز حضور دارد، برای مثال «بهسوی ناشناخته» (۲۰۲۰) و «پرواز رها» (۲۰۲۰) به خدمت تأکیدی میآیند که کیفیتهایی زودگذر و در عین حال ماندگاری در آن وجود دارد؛ طراحی شبکهای غیرمنتظره که میان تصاویری از قرن بیست و بیستویک ارتباط ایجاد میکند.
گئورگ بازلیتز، نقاش، هنرمند چاپ و مجسمهساز آلمانی، هنرمند پیشگام پساجنگی است که از انتزاع، به نفع ماهیت سوژگی تشخیصپذیر اجتناب میکند. عامدانه شیوهی خامدستانهای از ارائه و پالت رنگی را به کار میگیرد تا مستقیم احساسات را انتقال دهد. اکسپرسیونیسم آلمانی را که توسط نازیها تقبیح شده بود، به آغوش میکشد و فیگور آدمی را به وضعیت مرکزی در نقاشی بدل میسازد.
بازلیتز از جوانی علاقهمند به اکسپرسیونیستهای آلمانی بود که از منابع اولیه نظیر هنر فولک (بومی)، هنر کودکان و هنر بیماران روانی استفاده میکردند. برای اثبات استقلال خود از هنر محبوب سالهای پس از جنگ، بازلیتز و هنرمند پیروش اویگِن شونهبِک آنچه را که «مانیفست آشوب» مینامند، نوشتند (۱۰۹۲-۱۹۶۰)، بیانیهای خشن و غافلگیرانه از یأسِ فعالیت در آلمان پساجنگ. بازلیتز در ۱۹۶۳ اولین نمایشگاه انفرادیاش را برگزار کرد که یک رسوایی ناگهانی بود: نقاشی «شب بزرگ بههدررفته» (۱۹۶۳-۱۹۶۲) فیگور بدقوارهای با فالوس بسیار بزرگ تصویر کرد. این اثر به اتهام هرزگی از نمایشگاه حذف شد و تا پس از نتایج دعوای قضایی بلندمدت به بازلیتز بازگردانده نشد. در ۱۹۶۵، بازلیتز به موضوع «قهرمانان» بازگشت؛ که به سبک ایمپاستوی (impasto) نقاشی شدند. «قهرمانان» (۱۹۶۶-۱۹۶۵) - همچنین با عنوان «انواع جدید» شناخته میشوند - فیگورهایی ایستاده در چشمانداز طبیعیشان را نشان میدهد. این هیکلهای جنگزده، ژولیده و متلاشی، با فراخواندن رویدادهای تاریخی متأخر واکنشی احساسی را در مخاطب برمیانگیخت.
در ۱۹۶۹ بازلیتز سوژههایش را وارونه نقاشی کرد و به معرض نمایش گذاشت، تا روند نقاشی و همچنین درکودریافت بیننده از تصاویر را کند نماید. در این نقاشیهای آیکونیک، فیگورها، چشمانداز و طبیعت بیجان وارونه ترسیم شدهاند و با حفظ فیگوراسیون به فرمی انتزاعی نیز دست یافتند. طی دهة ۱۹۸۰ با استفاده از طیف وسیع فرمها و با ارجاعات به آثار هنرمندانی چون ادوارد مونک و امیل نولده، آثار او غلظت مضاعفی یافت. او همزمان شروع به خلق مجسمههایی عظیم از چوب رنگشده کرد و برای اولینبار در بینال ونیز در سال ۱۹۸۰ بهنمایش درآمدند، جایی که او «مدل برای یک مجسمه» را نشان داد (۱۹۸۰-۱۹۷۹).
نقاشیهایی که بازلیتز در سالهای ۱۹۹۰ تا ۲۰۱۰ ارائه کرد، نشانة گذر دیگری در فعالیت اوست؛ رویکردی خطیتر و انتزاعیتر نسبت به فیگور. بازلیتز در مجموعة ریمیکس (۲۰۰۸-۲۰۰۵) که بازنگری آثار اولیهی اوست، موضوعات پیشین را گرافیکی بازنمایی کرد بهطوریکه معانی ظریفتر و ابداعات فنی آنها وضوح بیشتری یافتند. در سال ۲۰۱۵ نقاشیهای «آوینیون» بازلیتز (۲۰۱۴) - مجموعهای از هشت سلفپرترة برهنة ایستاده - در بینال ونیز به نمایش درآمدند. یک سال بعد، سلفپرترههای مرتبط با فیگورهای شبحگونه در گالری گاگوسیان ارائه شدند. در سال ۲۰۱۸ نمایشگاه بزرگی از مرور آثار بازلیتز در بنیاد بیلر، راین/ بازل، سوئیس، موزهی هیرشهورن و باغ مجسمه در واشنگتن ارائه شدند.