;
** آدمهای تهی از جنسیت و تهی از هر تعلق قومی و نژادی. آدمهایی به همین دلیل این جهانی .... آین آدمها چگونهاند؟
بیقرار، نامتعادل و پایدار
** گربه برای من یعنی شاد و شوخ
یک حالت اسطورهای. یک فرم کاملا ایستا در اندام، سروگردن، دست و پا، و در یک مکث بینهایت.
** سوارکار
اولین مرکب انسان و اسباب گسترش دامنه حضور انسان به طبیعت و تمدنهای دیگر.
سوارکار نماد گسترش انسان در پهنه گیتی
درختهای رضا به رغم فلزی بودنشان، درختاند، لرزان، استوار و ایستاو پایدار در جهان ناپایدار
در تابلوتندیسهای او دو نکته بیدرنگ توجه را جلب میکند: نخست جلوه کهن . دوم مصالح و عنصرهای بهکاررفته. در این کتیبهها از یک سو هیچ اثری از بهرهگیری از ابزار . مصالح جدید دنیای فنآوری امروز نیست. حتی فلز نیز رخت بربسته بهجز در دو مورد. گچ می بیند، گل و سنگ که با خاک همریشهاند و چوب و خط که خیلی مهماند.
بنمایه عمده کارهای رضا امیریاراحمدی، در ثبات و وقار گاوهای اوست. گاوهایی که شیرده و خیشزن نیستند. گاوهایی فراجنسی.
گاوهای رضا از پیش از تاریخ، به تاریخ و به اکنون میرسند و نهتنها ریشههای بودنمان که سبب بقایمان را با ما، درمیان میگذارد تا بر زخمهای انسان تنهاشده در جهان پسامدرن مرهم بگذارد.
یکی از دغدغههای اصلی جهان تندیسساز، ناپایداری جهان هر روز شتابزدهتری است که ساخته ایم.
مجسمه سازی برای رضا امیر یاراحمدی شغل نیست،زندگی است. طراحی و نقاشی هم می کند اما همیشه مجسمه ساز است.
خطا نخواهد بود اگر در مجسمه های رضا امیر احمدی به دنبال زندگی او و بل جهان معنوی اش بگردیم و از تک تک تندیس هایش بپرسیم که ما اینک در ذهن و جهان بینی هنرمند در کجای جهان ایستاده ایم؟
و آنچه از هر چیز شگفت انگیزتر است، این است که کمتر مجسمه هایی از رضا سراغ دارم که اگر پایه اش را از آن بگیریم همچنان پابرجا بماند.
با دیدن مجسمه های رضا یار احمدی است که از خود می پرسم آیا جهان ما هنوز نیز مانند روزگار یونانیان پایه ای به استواری اطلس دارد؟ اگر ندارد کی فرو خواهد ریخت؟
مدیا کاشیگر