;
برای آنکه پیراهن فهم و بازنمایی بر تن اندیشهای کنیم باید ابتدا از پس ادعای توصیفش برآییم. انتزاعِ اندیشه به حروف ختم میشود هرچند حروف به ژرفای اندیشه دست نمییابد. ظرف و مظروف همچون حروف و اندیشه از یک صورتبندی مرئی و نامرئی یا ظاهری و باطنی صحبت میکند که در آن یکی دیگری را در بر میگیرد و قالبی برای آن میشود. مهسا الف از جنس همین صورتبندی الکنِ پیدا و پنهان، پیکرهی مجموعهی جدیدش را شکل داده است.
در چیدمانهای الف عموما رفتارِ مواد سخنوری میکنند: همچون «کتابخانهی الف» [۱۳۹۵] که نمک در ازای ماندگار کردن سخن، خوانش سخن را ربوده بود یا «بایگانی الف» [۱۳۹۷] که اسناد و متونش با گوگرد سوزانده شده بودند.
مهسا الف به موازات رویکرد گذشتهاش در روایتگری و تکریم ماده، به برپایی چند چیدمان با پیش کشیدن رابطه¬ی تاریخی و فلسفی ظرف و مظروف پرداخته است. در یکی هفتصد بشقاب ساختهشده از جنس نان را بهشکل عریان آراسته و در چیدمان دیگر سی و پنج هزار هستهی ساییدهشدهی خرما را انباشته است؛ و دستآخر برای اثبات حقانیت سخن مقداری گوگرد (سوگند) بر میزی که «برکت» از آن ربوده شده، قرار گرفته است.
خرما و گندم بهشکلی پنهان در این چیدمانهای فرایندمحور یک روایت منطقهای و سنتی برخاسته از آن را بازگو میکنند. بشقابها در این آرایش گرچه از گندم ساخته شدهاند اما خالی از طعاماند. درون و بیرون و پیدا و پنهان همزمان در این ظرفهای از جنس مظروف، به قیمت از میان رفتن «برکت» ظاهر شده است.
داستان هستههای ساییدهشدهی خرما نیز تمنای میان ظرف و مظروف را نقش بر آب میکند. این¬ها را تعدادی زندانی محکوم به حبس، حبس ابد و اعدام بنا بر عادت و رسمِ ساختوسازهای کوچک زندان، برای رشتههایی صیقل دادهاند که دست بر قضا بند اتصالشان از هم گسسته و رویهم تلنبار شدهاند. ارادهی آزاد هر زندانی در تولید هر دانهی ساییدهشده، بسیار کوچکتر و ناتوانتر از رویارویی با جبر بزرگتر زندگی است. الف با دست بردن در قاعدهی ظرف و مظروف یک دایرهی تکرار از ظاهر و باطن میسازد که در آن نه مظروف قادر به حیات گرفتن در ظرف شده و نه ظرف از پس انتقال معنی مظروفش برآمده است.