;
تا روز
ثانیهها، دقیقهها و ساعتها تصور ما از زمان را میسازند. این سنجههای زماناند که گرد کهولت بر همه چیز مینشاند. اما اکتفا کردن به مرتبۀ کمّی زمان، زندگی را به زنده بودن میکاهد و فراموش میشود که زندگی امری تجربی-معنایی است. آنچه کیفیست معنای زمان است؛ چیزی که میتوان «وقت» نامید. طلوع و غروب خورشید زمان نیستند؛ لحظه ی دیدار، لحظه ی انتظار و لحظه ی وداع وقتاند. هرقدر که زمان عامل فراموشیست، وقت مایهی تذکر است.
میتوان زمانِ تقویمی و بیفراز و نشیب جهان بیرون را به موازات ماجراهای جهان خود زندگی کرد و دستمایههای نقاشیمان لحظاتی باشند که در زندگی روزمرهمان حضوری مداوم و با معنا دارند. این نقاشیها نه با شور، شیدایی و ضربقلمهای حسی، بلکه آرام و با مکث، نشاندن رنگ بر روی رنگ، سعی کردهاند اوقات و لحظاتی را ثبت کنند.
«تا روز» همپیاله ی وقت است، هماهنگ با سکوت و طمأنینه ی شب، لحظهای بیصدا و در انتظار آفتاب ....
فتانه فروغی