;
هیچ تجربهی اصیلی وجود ندارد و همه چیز به محاق رفته است. مجید بیگلری در نمایش «احتمال تجربهپذیری زندگی حقیقی»، بیپروا به مفهوم تجربه، آن را همچون ویرانهای میخواند که به درستی قابل روایت نیست و ریخت تخیل و احتمال درآمده است. «احتمال تجربهپذیری زندگی حقیقی» در چند شکلِ پیوسته ساخته و پرداخته شده که همه بر پایهی دریافتهای شخصی هنرمند از دنیای بیرونی، حوادث و واقعیتها با چاشنی خیال صورت گرفته است: سه جعبه و دو استند با شبهپرچمهای آویخته؛ ده سازه که در آنها احتمال آبادی یا ویرانی چند آشیانه از اصابت شیای خارجی بررسی شده؛ سه سازه به نامهای «خون»، «خاکستر» و «درخت» که بر هریک کتابهایی مدفون در خروارِ پارافین مستقر شده؛ و ضبط و مستندسازی چند مدرک که مهرومومشده با پارافین بر دیوار نصب شدهاند.
«احتمال تجربهپذیری زندگی حقیقی» حلقهای جدید در زنجیرهی فکری و مسیر هنری بیگلری است و در ادامهی مجموعهی «سوگواری» با چشمافزاری بسیط شکل گرفته. برخلاف مجموعههای قدیم که خمیرمایهی هر تکهاثر با نگاه انتزاعی به واقعیتهای ازسرگذشته، رویدادهای شخصی و جمعی و لحظههای خبرساز ساخته میشد، حالا هر تکهاثر بر اساس تخیل، احتمال و نقش اقبال در شکلگیری رویدادهای گذشته و آینده بنا شده است. در این مجموعه، روایتهایی که گفته و تصویرهایی که دیده نشده حالا به عنوان واقعیتهایی روشن مجسم شدهاند. در این شیوهی تجسم، نقش مواد و مصالح بهکارگرفتهشده نمادپردازانه (پرچم)، سوگوارانه (پارافین) و هجوآمیز (کتاب) است و شکل سنتی آرشیو کردن اسناد و مدارک تاریخی مبتذل شمرده شده، چون روایتگر حقیقی غایب است.
آثار مجید بیگلری عمدتا چندتکه و از گوشه و کنار خاطرهها و یادِ اتفاقات شخصی و جمعی ریشه گرفته و در قامت یادوارهها به جا مانده است. مفهوم روایتگری و موقعیت روایتگر در مجموعههای پیشین بیگلری مثل «سوگواری»، «شهادت»، «نظر به درد دیگران» و «تجربهی بههم ریختگی» منفعلانه و دستِ دو تلقی میشود، اما «احتمال تجربهپذیری زندگی حقیقی» کنشگرایانه روایت شده است.