;
«لبهها» حاصل تأمل حدود یک سال و نیم گذشته است که بیشتر آن در شرایط متفاوت قرنطینهی عمومی گذشت.
تماشای تأثیر و نفوذ نورها و تاریکیها در فواصل میان تودهها و حجمهایی که درختان و ساختمانها در چشماندازهای مختلف میسازند، بهانهای برای این تجربهگری شد. سؤال این بود که چطور میتوان با مداخله در منشأ، جهت، رنگ و روابط نور و تاریکی در بازنمایی، به اتمسفر جدیدی دست پیدا کرد؛ همچنین این تلاشی تجسمی بود تا علاوه بر بینایی، حسهای دیگر را نیز به تجربه فرا بخواند؛ به طوری که بتوان رطوبت، سردی یا گرمی و شاید بوی یک فضا را با نگاه کردن به آن حدس زد و یا از این راه به حس لطیف یا تازه ای رسید.
روش به تصویر کشیدن لبهی اشکال، مثل لبهی درختان یا بناها در برخورد با یکدیگر و در برخورد با افق، به عنوان یک شکل انتزاعی، می تواند حالتی ایجاد کند که معناهای متفاوتی بسازد. معنایی که مثل جان در کالبد بنشیند تا بتواند رویا و خیالی را به زندگی وا دارد.
زهرا قراخانی
زمستان۱۳۹۹