;
این مجموعه در پی توهمی خداگونه شکل گرفت.
در مسیر، هر چه کارها به پیش رفتند از جایگاه خالق به جستجوگر تبدیل شدم.
خط بهعنوان عنصری که فضای درون و بیرون را در بردارد مورد توجهم قرار گرفت. جستجو از لابلای خطوط برای یافتن اَشکال یا در اساس شکلگیری چیزها از خود خطوط، خیالاتی بود که منجر به خیال مرتفع شد.
رفتهرفته میل به ساختن جهانی از دل نادیدنیهای جایی که در آن زیست میکنم اصلیترین مقصودم در شکلگیری این مجموعه شد.
ممکن است میان وهم و خیال یکی بر دیگری ارجح باشد، اما شاید همانطور که در زبان عامیانه به کار میبریم تفاوتی میان خیال و توهم نباشد.