;
از غروبهای چرخان و اکسپرسیونیستی با رنگهای عمیق و لرزان، نور به تدریج زوال مییابد و ذهنِ سرگردانِ ستارهشناسِ درونِ ما وادار میشود تا به آسمان شب چشم بدوزد. چشمان ما به جرمی آسمانی برمیخورَد که از اهمیتِ شاعرانه و ادبیِ بزرگی برخوردار است: ماه.
سومین نمایشگاه انفرادی امیر خجسته، «تلاش کن تا ماه را به چنگ آوری»، به ناممکنبودنِ این تلاش جسمانی و همزمان استیلایِ پیروزمندانه بر آن اشاره میکند. نقاشیها و مجسمههای او با فرمهایی که همدیگر را میپوشانند، در هممیپیچیند، به هم میآمیزند و خود را میگسترانند، در هالهای از ابهام معلقاند و در مسیری مابین آسایش و اضطراب، و صلح و آشوب گام برمیدارند.
نقاشیهای «تلاش کن تا ماه را به چنگ آوری» حول دو نماد میگردند: ماه و اسب. او عمل بهچنگآوردنِ ماه را بهسان بازنمایی استعاری موفقیت و پیروزی میکاود و اسب را به مثابهی ابزاری برای انسان در مسیر عظمت و قدرت وارسی میکند. قلممویی فراگیر و جسور که قابل قیاس با رفتارِ پرتکاپوی همان ناپلئونی است که او را به تصویر میکشد، بر بوم نقاشی مسلط میشود و همین رویگردانی از صحت و سندیت است که کل فعالیت هنریِ خجسته را برجسته میکند. او برای مبهمساختنِ سیمایِ رهبران سیاسی یا «هراسافکنان»ی که از دید اخلاقی در موردشان اختلاف است، نوارها و مسیرهای عریضِ نقاشی را بر زمینهی بوم حرکت میدهد و این کار تلاشی است برای بیاعتبارساختن تصویرسازیهای «درستِ» دیگر، یک بیپروایی در سادگی.