;
نمایشی دونفره از فرناز غلامی و الکساندرا سرل
بیش از یک سال از آغاز زوال و تباهیِ ناگهانی زندگی میگذرد؛ زندگی در این مدت جای خود را به مجموعه فعالیتهایِ روزانهیِ کاملاً متفاوتی داد که به سختی ما را برای آنچه ابدی به نظر میرسید به هم پیوند میدهد. بااینحال، سرانجام ما در آستانهی مشاهدهی کورسویِ امید هستیم. آثار دو هنرمند جوان بازتابی است از این امیدِ شکوفاشده که بهشدت انتظارش را میکشیدیم؛ نقاشیهای فرناز غلامی بهرغم نگرشهایِ مالیخولیایی آن، نویدی برایمان به جا میگذارد و مجسمهیِ رازآمیزِ الکساندرا سِرل امید را به چیزی بدل میسازد که قرار است در شرایطی ناممکن روی دهد. بیش از هر چیز نقاشیهای غلامی اساساً روانشناسیِ انتظار هستند. این هنرمند فقدان را به نقاشیهای خود میدمد؛ در آثار او اثری از نومیدی یا پشیمانی وجود ندارد و درواقع مخاطب را وامیدارد تا به آنچه در شرف وقوع است بیاندیشد. این خواسته که تا حد مشخصی میتواند بیثباتکننده باشد، در نهایت ما را فرامیخوانَد تا به یاد داشته باشیم آن چه که میبینیم حداعلایِ داستان نیست، بلکه چیزی «فراتر» از آن نیز وجود دارد.
این هنرمند جوان از تصاویر یافتشده، نظیر عکسهایی از مجلات یا آلبومهای خانوادگی و یا الهام از داستانهای قدیمی و جدید تصاویر خود را میسازد. او از تخیل خود با نقطهاتکایی سخت و ثابت بهره میبرد تا زندگی و شخصیت خویش را بازتاب دهد. این تصاویر ما را به زمان و مکانی دعوت میکنند که هیچگاه در آن نبودهایم و درعینحال، وادارمان میسازند که احساس کنیم آن را از جایی و زمانی میشناسیم؛ این کار به ما امکان میدهد که رویاهای درونی و تجربیاتِ خود را بیرون بریزیم. مجسمهی الکساندرا ممکن است ابتدا مضطربکننده به نظر برسند با دریافت بصری از تعادل شهودی ناممکن، با ژست غیرمنتظرهاش، ظاهر جذاب و چشمگیر که در میان ارگانیک و غیرارگانیک و رئال و سوررئال در نوسان است. این تأکید بر روشناییِ جسمی و نیز روانشناختی است که سرل به کمک آن، هیچگاه در القایِ اهدافاش شکست نمیخورَد و همین برجستگی است که تنش را فرومینشانَد و آثار او را با دو مسیر متخاصم پیچیده میسازد. آثارِ سرل بهرغم ریزهکاریهای تکنیکی و نظم قاطعی که ایجاب میکنند، لذتِ آفرینش را از خود تراوش میکند. مجموعهای گسترده از مدیاها، غالباً با رنگهایی پرزرقوبرق و محدودیتهای تکنیکی که به جهت نمایشِ سختترین امکان باید انجام شوند، لذتِ اختیار و آزادیِ آفرینش را نشان میدهند. مجسمههای او به امر ناگفته جهت میدهند؛ امری که همهی ما آرزویِ باورش را داریم، اینکه زندگی میتواند لذتبخش، سرگرمکننده و مدیریتپذیر باشد.
فرناز غلامی در لندن زندگی و فعالیت میکند. او دارندهی مدرکِ کارشناسیارشد نقاشی از مدرسهی هنرهای زیبایِ اِسلِید (۲۰۱۹)، دیپلم هنرهای زیبا از کالج هنر چلسی (۲۰۱۷) و کارشناسی ارشدِ هنرِ استودیویی از دانشگاه برَندایس در ماساچوستِ آمریکا (۲۰۱۳) است. غلامی در فهرست منتخبِ نمایشگاه معاصرین جدید بلومبرگ (۲۰۱۹) حضور داشته و نفر دومِ جایزهی استودیوسازانِ تازهکار متعلق به شرکت تیفانی اند کو (۲۰۱۹) بوده است. نمایشگاههای برگزیدهی اخیر او عبارتاند از: «Echo, eco, Co, O, Heck» گالری پروپوزیشِن، لندن (۲۰۲۱)، «چلانده» و «نمایش گروهی» گالری کارِن ترونِل، لندن (۲۰۲۰)، «ژست» گالری کاپل پراجکتس، لندن، «نمایشگاه لیست منتخبِ جایزهیِ فارغالتحصیلیِ هنری ۲۰۱۹» گالریِ آرت و هربرت اسمیث فریهیلز، لندن، «ولی ما اهرامی بر جای نمیگذاریم» گالری چارسو، تهران (۲۰۱۹)، «خانه» گالری جردن، تهران و «عرصه» گالری اِی.اِس.سی، لندن (۲۰۱۸).
الکساندرا سِرل در لندن زندگی و فعالیت میکند. او دارندهی مدرک کارشناسیارشد مجسمهسازی از مدرسهی هنرهای زیبایِ اِسلِید (۲۰۱۹) و مدرک کارشناسی هنرهای زیبا از دانشگاه نیوکاسل (۲۰۱۵) است. سرل در سال ۲۰۲۱ بورسیهی تحصیلی گلَس لَب از گالری گلَس فاوندری در استرودِ انگلستان و در سال ۲۰۱۹ جایزهی کمکهزینهی تحصیلی اِنریکِس را دریافت کرده و فینالیستِ جایزهیِ کلکسیونِ اینگرام در سال ۲۰۲۰ بوده است. نمایشگاههای برگزیدهیِ اخیرِ او عبارتاند از: «اسطورهشناسیها» گالری نئون، لندن (۲۰۲۱)، «پس از ساعتها» گالری بوز پاریس، لندن (۲۰۲۰)، «ژست» گالری کاپل پراجکتس، لندن (۲۰۱۹)، «نمایشگاه تابستانه» آکادمی سلطنتی هنر، لندن، «جایزهی هنرمندِ بی.بی.اِی» گالری بی.بی.ای، برلین (۲۰۱۸) و «شانس و اتفاق» گالری لیلی بروک، لندن (۲۰۱۷).