;
سى و شش قابِ داخلى از خانه و خانگى:
خلوت اما نه خالى:
درى گشوده به سالن پذیرایى درانتظارِ خوشامدگویى به مدعوین با میزهایى مملو از خوراکیها ، سبد میوه، زیر سیگارىِ پُر از ته سیگارهاى آخرِ شب، ظرفهاى پر و خالى.
نورِ روز بر اشیاء، نورِ اتاق در شب، فرشى لوله شده، فرشِ دیگر زیر عبورِ پا جمع شده، گلدانهایى منتظرِ تعویض خاک و تجدید قوا، رختهاى چرک داخل ماشین لباسشویى، ظرفهاى شسته و حولههاى آویخته .....
ثبتِ این هرروزگىِ درگذر با لحظههاى گذشته، با انتظار لحظههاىِ پیشِ رو و هرآنچه هست:
هرگوشهى خانه سخنى دارد به زبانِ اشیاء، تأمّلاتى لال که در هر زاویه نشانى از غیاب نمایش آدمى در تصویر است و مؤکّدِ حضور پررنگ او که خود را در نشانههایش به رخ مىکشاند. مثل ردِّ همین قابِ قبلاً آویخته شده بر دیوار.
گربهها به ما و به عکاس مىنگرند. عکاسى که دوربین ِبه جالباسى آویخته شدهاش، حالا دیگر خودش سوژه عکاسى با موبایل او شده.
سحر صمدیان
سى و شش قابِ داخلى از خانه و خانگى:
خلوت اما نه خالى:
درى گشوده به سالن پذیرایى درانتظارِ خوشامدگویى به مدعوین با میزهایى مملو از خوراکیها ، سبد میوه، زیر سیگارىِ پُر از ته سیگارهاى آخرِ شب، ظرفهاى پر و خالى.
نورِ روز بر اشیاء، نورِ اتاق در شب، فرشى لوله شده، فرشِ دیگر زیر عبورِ پا جمع شده، گلدانهایى منتظرِ تعویض خاک و تجدید قوا، رختهاى چرک داخل ماشین لباسشویى، ظرفهاى شسته و حولههاى آویخته .....
ثبتِ این هرروزگىِ درگذر با لحظههاى گذشته، با انتظار لحظههاىِ پیشِ رو و هرآنچه هست:
هرگوشهى خانه سخنى دارد به زبانِ اشیاء، تأمّلاتى لال که در هر زاویه نشانى از غیاب نمایش آدمى در تصویر است و مؤکّدِ حضور پررنگ او که خود را در نشانههایش به رخ مىکشاند. مثل ردِّ همین قابِ قبلاً آویخته شده بر دیوار.
گربهها به ما و به عکاس مىنگرند. عکاسى که دوربین ِبه جالباسى آویخته شدهاش، حالا دیگر خودش سوژه عکاسى با موبایل او شده.
سحر صمدیان