;
گل برای اولینبار زمانی اهمیت یافت که نخستینسانان با نگاه به زیبایی چشمگیرش به آن دل باختند و پس از گیاهخوار شدن در دشتهای گل روی پای خود ایستادند. نمایش دونفرهی طراحیها و نقاشیهای ناهید بهبودیان و ندا غیوری در پی ثبوت و بیمرگ ساختن طبیعتی است که مثل گلها همواره در آستانهی نیستی و بعد دگرگونی است: از سویی ناهید مانند کودکی ماجراجو در این دشتها میدود و پرسه میزند، مشاهده میکند و حتی گاهبهگاه جرئت چیدن چند شاخه گل را پیدا میکند. از سوی دیگر ندا درمان ملال دوری از زادگاه سرسبزش را لابهلای خطهای نازک و بافتگونهی آثارش میجوید. پیشتر ناهید بهبودیان و ندا غیوری با سلسلهنمایش گروهی «اپیزود» در گالری محسن معرفی شده بودند.
ناهید بهبودیان به دنبال میل همیشگی انسان برای جاودان کردن زیبایی، در مجموعهی «نانجینگانتوس دندروستیلا» بدون تأکید بر تکنیکی خاص با ریزهکاری و التفات، زیبایی اغواگرانهی گلها را مانند فسیل روی کاغذ حبس میکند؛ نه برای بازداشت و اسارت، بلکه به دنبال تسخیر و ضبطی لطیف و وسواسگونه. بازنمایی مفهوم مرگ و زندگی که برای ناهید به مانند دوقلوهایی جداییناپذیر هستند در آثار گذشته با دوباره حیات بخشیدن به مواد بازیافتی و ساخت پاپیهماشه امکان مییافت. اینبار اما این دوگانگی را میان انباشت گلهای رنگارنگ کارهای بزرگ اندازهی دوتکه پنهان میکند. مجموعههای ناهید جداناشدنی و همانند گلبرگهای یک گل لایهلایهاند که با روندی تکاملی در عین خودایستایی در کنار هم معنا پیدا میکنند.
ندا غیوری در مجموعهی «بقایا» با پرتاب مخاطب به انبوهی از شاخوبرگ گیاهان و بالوپر جانداران، هم دوباره نگاه کردن را به او یادآوری میکند و هم پیچیدگی و درهمتنیدگی گیاهان و ارتباطشان با یکدیگر و فضای شکلگرفته در این میان را بازگو میکند. در آثار مونوتایپ ندا که بافتهای تعمدی و خلسهوار روی کاغذی کهنهگون نقش میبندند، بیش از آنکه بیانگری طبیعت به دست رنگها سپرده شود، جولانگاهی گسترده برای خودابرازی خطهای ظریف و نازک فراهم میشود. آثار او دعوتی برای بازیافت ملاقات بیواسطه با طبیعتی است که فراموش شده و گویی ثبت لحظهای است درست قبل از جنون، مرزی میان آرامش و شوریدهحالی همان طبیعت ازیادرفته. آرامشی که هر آن ممکن است به دست انسان یا خود طبیعت مشوش شود.
ناهید و ندا هردو با قلمی کنجکاو قدم در راه ابدی ساختن فضایی میگذارند که بازنمایی آن را هم برای خود ضروری میبینند و هم برای مردمانی که به واسطهی پریشانحالیهای روزمره، دلتنگی برای طبیعت، جانپناه همیشگیشان را از یاد بردهاند.