;
علیرضا ظریف، هنرمندی است که کفشهایش را در مسیر طویل و بیپایان هنر کهنه کرده و کولهبار خاطرات کودکی و عاشقانههایش در پالایشگاه و لینهای آبادان را همچنان به دوش میکشد. ظریف، در مجموعه پیش رو با بیانی نو از تجربۀ بیواسطه مشاهدات کودکی که این بار نه به سختی فلز که به شکنندگی گچ، خود را بروز دادهاند، پیوندی نو میان موضوع و ماده ایجاد کرده است. اعداد و حروف همان قدر که ناخودآگاه هنرمند را زیر و رو میکنند تا راهی برای نمایان شدن بیابند، به همان میزان در پس ترکهای نور و زمان، باتلاقوار خود را به دستان خویشتن دفن میکنند. ظریف، عینی که به معنای مشخص و دقیق فرم دارد را به خدمت انتقال تجارب بیواسطه و حیاتی خود میگیرد تا زیبایی آنچه درونش زیست میکند را به اشتراک بگذارد.
(شیدا بردبار)