;
در مجموعه هایم هدفی که در ساختار بصری تمامی آنها مشترک است و سعی شده در هر مجموعه پالایش یافته و به تفکر بصری بهتری دست یایم توجه به سطوح و نور و سایه است که بی شک در ساختار بصری اولیه ساده انگاری موراندی در دیدن سوژههایش و ترکیب بندی سطوح وار نگارگری ایرانی در کارهایم بی تأثیر نبوده است. همچنین برخورد با نور و سایه در آثار رامبراند که گویی ما را تا ابد از تاریکی به سوی نور و از نور به دل تاریکی می برد و ها پر با آن برش های نیزگونه اش بین نور و سایه و فریز شدگی فیگورهایش که این تأثیر پذیری را خواستم از فیلتر ذهنی ام عبور داده و با تجربه های بیان بصری ام بیامیزم و از آن خود کنم در کارهایم علاقه ای به جزئیات فرعی در ترکیب بندی ندارم. فرم و رنگم را استریلیزه میکنم چون فکر میکنم بدین شکل به شخصیت و ماهیت سوژه هایم نزدیک تر می شوم و این سوژه ها با پالایش عناصر اطرافشان است که خودنمایی کرده و مرا به بیان بصری آثارم کمک میکند. بیانی که شاه کله اش تناقضی است که نور و سایه با کنتراست بالا آن را تشدید کرده و با سادگی سطح وار از ساختار بیرون می آید و ما را با دنیایی از تضادها ، تردیدها و امید و تنهایی معاصر گونه ی حال مان روبرو می کند . که تمامی این حالات یا با ترس و وهم نمایان میشود و یا با سرخوشی و شاعرانگی به سرانجام می رسد.
حمیدرضا امامی