;
خانه جایی نیست که در آن زندگی میکنیم،
جایی است که به آن تعلق داریم.
پدیدههای اجتماعی همچون گذر از سنت، انزوا و فردگرایی جمعی، تبعیض، فقر و شکاف طبقاتی، درگیریها و امواج پیاپی مهاجرت، حس تعلقمان را به مفهومی به نام "وطن" کاسته است.
درگیری مهاجران یا ازوطنراندهشدگان از یکسو با مفهومِ خانه و هویتیابی در سرزمینی نو و همزمانی آن با ازدستدادن تعلقات اجتماعی و گروهی در جامعه موطن از مسائل نوین اجتماعی است.
با اینحال، فرد اغلب پس از تبعید و یا مهاجرت، پدیدهای به نام مهینگریزی را تجربه می کند که شامل جداشدن از ساختارها، هنجارها و هویتهای تثبیتشده خویش است. میهنگریزی ممکن است به عنوان نوعی گریز از چهارچوبهای آشنا و آنچه که پیشتر از متعلقات ما محسوب میشده، معنی شود که از جنبه مثبت، درهای تعریف معانی جدیدی را میگشاید و در نهایت، قلمروی دیدگاه را بسط میدهد. دیگریپذیری و هویتیابی مجدد میتواند باعث ایجاد پیوندهای جدید و بازتعریف هویت و معنا در پاسخی به محیطی نو باشد.
راهها و ریشهها، سعی دارد احوالاتی را به نمایش گذارد که در رنج بیتعلقی نهفتهاست. بیتعلقی متوطن به وطن و بیتعلقی مهاجرانی که درجستوجوی خانه به تماشای سوختن سرزمین خود نشستهاند.