;
زمان دیگر واسطهای نیست که وقایع در آن اتفاق میافتد، بلکه گویی زمان کیفیتی تاریخی به دست میآورد. متعاقباً تاریخ دیگر نه در زمان بلکه از طریق آن شکل میگیرد. در رویدادهای کنونی لایههای گذشته پیدا و پنهان حضور دارند. لایههای یک اتفاق در تودههای درهم تنیده برای من تداعیگر وقایعی است که رخ داده و از آن اثری نیست، اما تاثیرش را بر جای گذاشته است. این همان جایی است که تودههای متشکل از این لایهها شکل میگیرند؛ چنان درختان که تودههای سر گرده در تنه و شاخههاشان ممکن است موجب شکوفایی جوانههای تازه شود و همچنین ممکن است درخت را آسیبپذیر کند. درست مثل ما که توده متشکل از لایههای مستعد هستیم و زمان همه چیز را در ما فشردهتر کرده است. در طول مدت کار روی این مجموعه هر آنچه از تاریخ در خاطرم حک شده بود و هر آنچه تصور میکردم میدانم، از ذهنم گذشت، اما تردید دارم که این لایهها همه آن چیزی باشد که در تاریخ رخ داده است. چنین است که لایههای فشرده کاغذ را با همه آنچه از پیش باقی مانده بود، ساختم و این کاغذهای دستساز را به هم فشردم تا تودههایی با لایههای متکثر و نه چندان معلوم بسازم. باشد که زمان شکوفایی جوانهها را در پی داشته باشد. مهناز حسنپور