;
عکسها لحظههای یخ زده زیسته انسانها هستند. لحظههایی که همزمان بر جریده زمان ثبت و ماندگار میشوند و هم به تعبیری محکومند به فنا و زوال. پس در هر عکس دو گواه است: یکی گواه اینکه این لحظه در دمی وجود داشته و دیگر آنکه میگوید این لحظه قطعاً دیگر وجود ندارد… جدالی میان دیرش ابدی و دیرش صفر.
اینجاست که در پس پیکرههای پنجاه و شصت و هفتاد سالهای که محتملا دیگر نشانی از آنها نتوان یافت. آسمان و زمین و ابر و فضایی که میزبان این لحظهها بودند، میگویند:
من همچنان هستم… پایدار میمانم تا امتداد این لحظه را گواهی دهم. من، ماندگارم. هر قدر که متن تصویر از میان رفتنیست فضا باقیست. میماند و گواهی میدهد.
پروژه حاضر بر اثر فضا بر متن و بازسازی آن در گذار زمان تمرکز یافته است. عکسها بخشهایی از تجربه زیسته افراد و خانوادههاست و همین کارکرد یادمانی پیکرههاست. علت وجودی عکسها را تعریف میکند. اینک اما پس از نیم قرن، این امتداد و دیرش حاشیه است که بر اثر غلبه یافته و بانگ بلند خود را به گوش میرساند بانگ ماندگاری… دیرش آسمان و ابر و حاشیه… دیرش فضا
فواد نجم الدین