;
جاده ی بی نهایت؛
چشم انداز سبز- آبیِ آن برکه با ماهی های سرخ؛
خیابانی که من و تو از آن گذشتیم،
به گاه سپیدی برف؛
بارانی که ابژه ها را در هم می آمیخت،
شفاف و نیمه شفاف، از پس شیشه ماشین؛
آن رنگ های در هم و مواج،
در جنگل صنوبرهای بلند
آن همه...
در چند قاب کوچک...
مزه مزه ی لحظه هایی که
زندگی نامیده ام آن را...