;
چه خوب بود اگر ممکن بود
قاب کردن تمام دنیا و به هم ریختگی هایش
در قابی از جنس مستی، با طعم و بویی آشنا
چشمانم را می گشایم،
به اطراف می نگرم،
قاب ها یکایک به انتظار من نشسته اند
دیروز، انعکاسی ست وارونه
امروز، دیواری ست زنگ زده
و فردا....
نگاه من، به جست و جوی بوی تو
بی هدف،
سرای دلم را خانه تکانی می کند
و ایستاده ام
با قامتی به توانِ نیاز
و قدمتی به وسعتِ دل
در این امید که نگاه هایمان
پیوندی ابدی رقم زنند