;
در دههی ۱۹۶۰ جریانی در مباحث نظری و نقد هنر نقاشی به راه افتاد و باعث شد که دو اصطلاح مهم از بین سایر اصطلاحات هنری بیشتر موردتوجه قرار بگیرد. دو اصطلاحی که جنگ سرد فرهنگی بین بلوکهای شرق و غرب به آن دامن زد.
تقابل نقاشی فیگوراتیو و نقاشی آبستره حاصل این جریان بود. جریانی که در دوران پست مدرن تا به امروز امتداد پیدا کرده است. بسیاری از نقاشان امروز به نوعی هنوز متأثر از این نظریه هستند. اصغر اهریپور در برخورد بین هنر آبستره و فیگوراتیو در آثار و مسیر هنریاش دومی را برگزید.
هنر، امری ذهنی است که به عینت درمیآید. آدمها و گلهایی که در کار اهریپور مشاهده میگردد، ویژگی مهمی در کار او محسوب میشوند. همگی این عناصر در کارهایش به صورت ذهنی ارائه میشوند. آدمها و پرترهها همگی به وسیلهی ذهن خلاق او پدید آمدهاند که تجلی روایت وضعیت ذهنی این هنرمند است.
در پرترهها و بدنها هیچ مدل زنده و یا متکی به سند تصویری مثل عکاسی، تصاویر مستند و غیره وجود ندارد. شناخت این هنرمند از کالبدشناسی بدن انسان و ساختارهای فرمیک سایر گیاهان (گل، درخت و غیره) به او قابلیت ویژهای برای به تصویر کشیدن سوژههایش میدهد. همین امر او را به یکی ا ز نقاشان انگشتشمار و پدیدآورندهی این موضوعات میکند. موضوعاتی که به دنیای شخصی اهریپور مربوط هستند؛ دنیایی کاملا متفاوت از دیگران، جهانی کاملا شخصیسازی شده.
اهریپور متولد سال ۱۳۳۲ در تبریز است. او از خانوادههای خلاق میآید و سال ۱۳۵۰ از هنرستان هنرهای زیبا فارغالتحصیل و وارد دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران میشود.
او در زمرهی هنرمندان فیگوراتیو روایی و معاصر ایران قرار میگیرد. در دنیای هنر نقاشی دو امضا وجود دارد: یکی که معروف است پس از پایان کار، پای کار و با اعلام زمان اتمام، زده میشود اما دومی بسیار مهمتر است. فضای کلی کار، نگاه هنرمند، حال و هوای او و... که متعلق به شخصیت فردی اوست. آثار اهریپور شامل هر دو گونه از امضا میشود و شاید بشود گفت که نوع دوم امضا از نوع اول امضا در آثارش مشخصتر است.
سروژ بارسقیان
تیر 1404