;
«وازار» واژهایست برآمده از گویش کهن گیلکی؛ زمزمهای از ژرفای جنگلهای انبوه و مهزدهی گیلان، پلی میان حافظهی فرهنگی یک سرزمین و طبیعتی که آرامآرام در مه فراموشی فرو میرود. در این واژه، کهنگی، راز و پژواکِ دوردستها نهفته است؛ همان حال و هوایی که در آثار این نمایشگاه جان میگیرد.
این مجموعه، پژواک روح جنگل است؛ روایتی از مه، باران و رطوبتی که در رگهای درختان جاریست و از حافظهای که هنوز در اعماق شاخهها پنهان نفس میکشد. هر اثر سنگری است در برابر فراموشی؛ تلاشی برای نگاهداشتن آنچه در مرز محو شدن ایستاده است.
اینجا، تصویرها نه فقط بازتاب لحظه، که فریادیاند برای بیدار کردن حافظهی جمعی؛ سفری از دل خاک و مه به فراسوی خیال، جایی که طبیعت، قهرمان خاموش سرزمین، بار دیگر چون اسطورهای جاودان قد برمیافرازد.