;
شَِرخوانی
در جهانی که زبان رسمی برای فرمان است نه برای گفتن چگونه میتوان هنوز خواند؟
«شرخوانی» تلاشی است برای ایستادن در برابر زبانی که دیگر نمیفهماند زبانی که هر روز معنا را بازتولید میکند تا هر روز چیزی را پنهان کند در این فضا واژه ها از نقش خود میگریزند دیگر حامل معنا نیستند بلکه خود به موضوعی برای تماشا و شک میمانند.
تجربه ای در مرز میان گفتن و ناتوانی از گفتن میان صدا و سکوت میان واژه و پژواک آن در این اثر زبان نه ابزار ارتباط، بلکه ماده ی خام مقاومت است؛ چیزی که میتوان با آن برید ساخت یا تنها به آن گوش داد. این جا شعر نه برای معنا که برای اخلال پدید می آید - برای گشودن شکافی در نظمی که سخن را به انقیاد درآورده است. تماشاگر نه شاهد روایت که شریک لرزش کلمه است در برابر زبانی که فرو می پاشد و شاید از نو آغاز میشود.
این پرفورمنس زبان محور حرکتی از درون زبان قدرت است به سوی امکانی دیگر برای شنیدن دیدن و بودن