;

منم آرش

نمایشگاه انفرادی نقاشی،

جمعه ۱۲ شهریور ۱۳۹۵ تا دوشنبه ۲۹ شهریور ۱۳۹۵

هنرمندان نمایشگاه

بیانیه

استیتمنت :
به نام خداوند جان آفرین 
آرش کمانگیر و کمان و تیرش را ایرانی ها می‌شناسند ، نامش را  گمانم همه می دانند ، حکایت تیر و کمانش را هم ؛ اما هر کس به شکلی و زبانی یاد می کند از او... 
اما چرا " آرش" موضوع تابلوهای من شد ؟ 
سوای اینکه این هفت اثر ، به خواست و سفارش دوستی ساخته شدند ، من دلایل خودم را داشتم برای پذیرفتن پروژه ای این چنین پرکار و پر زحمت . 
" آرش" برای من نام تمام جوانان ایران است . و تیر و کمانش قابلیت ها و استعداد های ایشان... 
آرش روزی با ایمان به خداوند و بعد از آن ، با ایمان به استعداد خویش ، هر چه داشت - که جانش بود - در کمان استعداد و قابلیتش - که  تیر اندازی اش بود - گذاشت و تیر را پرتاب کرد تا خانه ی ما ، ایران ما ، بر ما تنگ نباشد ... تا  جای " دیگران" نباشد ...
و امروز نوبت ماست ؛ هر روز نوبت یکی است .
منظومه ی آرش کمانگیر را سالیان پیش ،" سیاوش کسرایی" سروده است . خیلی از ما تمام یا بخشی از آن را در کتاب های درسی مان خوانده ایم . شاهنامه ی فردوسی البته به داستان آرش ، با این جزئیات نپرداخته ، آنچنان که مثلا به "سیاوش" پرداخته ، پس " کسرایی" آرش را بدون تحریف آنچه می دانیم ، پرو بالی داده تا دوباره مطرح شود .
 عناصری را هم من اضافه کردم ، باز بدون تحریف اصل داستان . از حق نقاش بودنم استفاده کردم و شخصیت هایی به قصه افزودم که یکی از آنها ، دختری است که در مجلس اول ، او را در حال گذاشتن هیمه در بخاری دیواری می بینیم و بار دیگر ، چند مجلس آن طرف تر ، روی بالکن خانه ای در حال دعا کردن ؛ در حالیکه به گفته ی کسرایی ، گردن بند در مشت بفشرده و قدرت عشق و وفا را همره او ( آرش ) میکند ...
مجالس ، ترتیب خطی ندارند ؛ آنچه بر این روایت حاکم است ، تسلسل است. می توان از مجلس اول به هفتم و باز از هفتم به اول رفت . این برای من به این معنی است که " آرش " و " آرش" ها در هر دوره ای وجود دارند و کارشان را می کنند . شاید آن دخترک با گردن بند را هم من نمادی از خود و کلی ترش ، نماد زن ایرانی دانسته ام ، که چراغ خانه را بعد از آرش ، روشن و گرم نگه می دارد...
خواستم به یاد  خودم و دیگران بیاورم که نوبت ماست . تیر من ، نقاشی است . هدفم اما دور دست ها نیست ، بلکه نزدیک است ؛ آنقدر نزدیک ، که گاه دیده نمیشود . هدفم یادآوری تاریخ ایران است به خودم و همه . یادمان اگر نرود که ایران کجاست ، شاید کمتر اشتباه کنیم و بیشتر به  هر کس که طمع کرده به خاک ما بفهمانیم که " ایران" ، " ایران " است . سرزمین یکتاپرستی و فرهنگ و علم و ادب و هنر... 
یادمان اگر بماند که برای اینکه امروز ، خانه ی ما در " ایران" باشد ، چه کسانی ، چه نازنینانی سر باختند و جان دادند ، شاید کمی بیشتر مراقبش باشیم ... 
دریغ است ایران که ویران شود
کنام گرازان و توران شود...... 
هاله رحمانی 
شهریورماه یکهزار و سیصد و نود و پنج خورشیدی

 

آثار

در حال بارگذاری تصاویر loading
اثر مرتبط یافت نشد.
loading

نمای چیدمان

در حال بارگذاری تصاویر loading
تصویر چیدمان مرتبط یافت نشد.
loading

مجله

در حال بارگذاری تصاویر loading
مطلب مرتبط یافت نشد.
loading

ویدئو

در حال بارگذاری تصاویر loading
loading

نمایشگاه‌های نزدیک

جهت استفاده از امکانات سایت ابتدا وارد شوید.
عضو گالری‌اینفو هستید؟ ورود به گالری اینفو
عضو گالری‌اینفو نیستید؟ ثبت نام در گالری اینفو
مشکلی به وجود آمده است
اثر از آرشیو شما حذف شد اثر به آرشیو شما اضافه شد هنرمند از آرشیو شما حذف شد هنرمند به آرشیو شما اضافه شد گالری از آرشیو شما حذف شد گالری به آرشیو شما اضافه شد نمایشگاه از آرشیو شما حذف شد نمایشگاه به آرشیو شما اضافه شد