;
ترس از مرگ جداییپذیر نیست. ترس در هر شکل، پاسخی است به این محرک بیرونی، که مرگ در کمین است. همچون دو روی یک سکه، چه این مرگ اشخاص باشد، و چه اشیاء، چه روابط و چه وضعیتها. مرگ آرامش، مرگ معصومیت، مرگ امنیت، مرگ عشق، مرگ زندگی و ترسی از همهی اینها. این ترس است که پایان قطعی را برای ما معنا میکند و گواهی میشود بر موقت بودن همه چیز. و ترس، خواه بر ما چیره شود و خواه به انقیادمان درآید، تنها رانهای است که ما را به حرکت وا میدارد و در کشاکشی مداوم با همین ترس است که انسان به خلق روی میآورد.
هنرمند در تلاش برای کشف زوایای نهفته وجود انسانی و پر کردن حفرههایی که نیستی از آن قصد نفوذ دارد، ناچار از بازشناسی و بازنمایی ترسهایش است.
ما، در «پانوفوبیا» یا «همه چیز هراسی»، در مواجهه با هراسهایمان گامی به سوی شناسایی رابطهی خود با جهان برداشتهایم تا با بازنمایی یک امر مجهول و درونی، یعنی ترسهایمان، آن را به پدیدهای ملموس و مهارپذیر بدل کنیم.
لیلا معظمی