;
"یک روی پنجره به سمت من است
روی دیگر به سمت عابری که می گذرد"
(عباس کیارستمی)
من و عابری که می گذرد. من او را تماشا می کنم یا اوست که به من می نگرد؟ کداممان تماشاچی؟ کداممان سوژه؟
من او را در پنجره ام قاب گرفته ام یا او مرا در قابی کهنه میان قاب های کهنه ی بیشمار؟
ما، لحظه ای درنگ می کنیم بر هم. هر کدام به دلیلی که آن یکی نمی داند، دلمان «نگاه» می خواهد.
آزاده سلیمیان