;
2
The two
( یا لحظه ی شکوهمند استقرار نیمروز)
انسان بندی است بسته میان حیوان و اَبَر انسان- بندی بر فراز مغاکی. فرا رفتنش خطرناک است، در راه بودنش خطرناک، واپسنگریستنش خطرناک، لرزیدن و درنگیدنش خطرناک.(1)
النکا زوپانچیچ به عنوان یکی از مهمترین مفسران نیچه معتقد است که تلقی نیچه از مفهوم "دو" مهم ترین نو آوری او در فلسفه است.
"دو" اولین نتیجه نیمروز است . و نیمروز قسمی تصویر، استعاره و مفهومی غیر مفهومی است. نیمروز درخشان و زاینده ترین تلقی ممکن از حقیقت است. نیمروز لحظه ای نیست که همه سایه ها رنگ می بازند و محو می شوند بلکه لحظه کوتاهترین سایه است. نه لحظه ی یکی شدن چیزها در آغوش وحدت بخش آفتاب، بلکه لحظه شکاف خوردن، لحظه دو تا شدن یکی ها و لحظه ایست که یک به دو بدل می شود. نیمروز لحظه ی شکوهمند تولد "دو" است. "دو" به معنای تفاوت حداقلی و تاویل ناپذیری که درون هر چیز شکاف می اندازد. "دو" سرچشمه و نیروی حرکت است. "دو" آغازگر تنش درونی هر چیزی است. و مفاهیم زیادی ذیل مفهوم نیمروز شکل می گیرند که جملگی در پس مفهوم "دو" قابل ارزیابی هستند. مفاهیمی همچون ابدیت، نگاه، تفاوت ظریف، تقریبا" و میان.
منطق واگرای "دو" به طور ناخودآگاه با مفهوم میان می آمیزد. تا قبل از "دو" حرکتی وجود ندارد، چراکه میان وجود ندارد و تنها حرکت، حرکت میان حرکت فعلیت یافتن و حرکت بالقوه شدن است. و باز تکرار همین حرکت. حرکت در میان هیچ ربطی به پای نهادن در میدان یا حد اعتدال و کیش میانه روی ندارد. بلکه میان دقیقن به معنای تجلی ترکیب فصلی و تحلیل عطفی است در آن واحد.
بر گذشت از تمامی مفاهیم سطح بالای مترتب بر مفهوم "دو" شاید بتوان نقطه عظیمت این نمایش را در دلالت با مفهوم "دو" بر این نکته متمرکز کرد که همه هنرمندان این نمایش در حوالی سی سالگی اند شاید کمی قبل و شاید کمی بعد از آن و به اصطلاح در نیمروز شکوفایی. تجربیات کودکی و نوجوانی دانشجویی را کسب کرده اند و تجربه حرفه ای بودن را خواهند آموخت. بعضی با استعداد تر، خلاق تر و .... و بعضی با پشتکار بیشتر و پر کار تر. بعضی با عمق ذاتی و بعضی از آنها با عمقی اکتسابی و می توان فهرستی دور و دراز از این جفتهای مقوله ای یا احکام جدلی دو طرفه فوق برشمرد. اما آنچه که بیشترین اهمیت را دارد درک مفهوم حرکت در میان ( به معنایی که در بالا آمده) به واسطه درک مفهوم "دو" و درک مفهوم "دو" ذیل استعاره نیمروز است. آنچه که اهمیت دارد درک شکاف و مغاکی است که به واسطه "دو" شکل می گیرد و ایستادن بر سر شکاف و باز از آن مهم تر لحظه اتخاذ تصمیم برای پرش مرگبار از این شکاف. درست در نیمروز انقلاب متولد می شود. در نیمروز تفاوتهای ظریف با حقیقت یکی می شوند . در نیمروز است که همه ی جهان ها دو پاره می شوند.
بدین اعتبار مهم نیست که آثار این نمایش در کجا و در چه فاصله ای با درک هریک از مخاطبین این نمایش از هنر قرار می گیرند. بلکه آنچه که مهم است درک منطق واگرای خود از خود است. خودی که در این بستر هنرمندش می نامیم و در بستری دیگر فرزند، همسر، پدر، مادر، رئیس، صاحبخانه، عزادار و .... (و البته بدون در نظر گرفتن اخلاق). همچنانکه در چنین گفت زرتشت و در ماجرای بندباز(2)، رسالت حرکت در میان از طریق مهارت، تمرکز، قدرت، چالاکی، سبک پایی میسر است. یعنی دقیقا" چیزی میان یک دیوانه و یک نعش.
امیرحسین بیانی – شهریور 1396 – 2017
1 – چنین گفت زرتشت، فردریش نیچه، داریوش آشوری، انتشارات آگاه، 1363، ص 11
2 – ص 17