;
مرزبندی بین طراحی ،نقاشی،تصویرسازی،گرافیک و هنرهای جدید زمانی لزومش احساس شد که نیاز مخاطب به امر ذوقی گسترش پیدا کرد. برعکسش نیز صادق است، هنرمند به علت درک نیاز روانشناسانه در مخاطبین به واسطه جزئی نگری تعاریف را از پیکره های سنتی خود جدا کرده و به مرز بندی آن پرداخته و هر جز پاسخگوی برخی از خواسته های ذوقی مخاطبین را تشکیل میدهد. هر یک از هنر های نام برده کاربرد خودش را در جامعه گسترانید.
طراحی در هنر پیش طرحی برای نقاشی محسوب میشد و یا تمرینی بود که هنرمند به واسطه آن دانش دیداری خود را می آزمود و گسترش میداد.با گسترش بورژوازی وسیاست نخبه گرایانه و توجه به اندیشه های روشنفکری بعد انقلاب کبیر فرانسه، تفسیر واقعیت و فهم ذهن به عنوان مهمترین بحث روشنفکری نقل محفل علما و فیلسوفان و هنرمندان آن زمان شده بود. رابطه بین ناخودآگاه ، ذهن و واقعیت باعث گسترش علوم انسانی و هنر گردید و شاخه های متعدد علوم انسانی و هنر را پدید آورد و هر کدام از آن شاخه ها نیز در خود متخصصینی پرورش داد. در این برهه زمانی مرزبندی بین هنرها و تعریف تازه از آنها امری ضروری بنظر میرسید. هر یک از سبک ها و گرایش های هنری راهی را در هنرهای معاصر برای تفکیک این حوزه های نام برده بازکرده و سعی کرده اند پیکره بندی جدیدی از آن تخصص مورد علاقه بوجود بیاورند.
در این برهه زمانی طراحی به علت ارتباط مستقیم و بداهه بین واقعیت و ذهن مورد علاقه خیل عظیمی از هنرمندان معاصر واقع شد ،ولی از بین تمام این گرایش ها و سبکها اکسپرسیونیستها به صورت ویژه با تاکیدی که بر عناصر خط داشتند برای ارتباط مستقیم با نیازهای ذهنی خویش، مرز بین طراحی و نقاشی را شکستند و این دستاورد بزرگی بود که به طراحی ارزش خاصی بخشید و برای آن کاربردی جدید قائل شد.
طراحی عاملی شد که واسطه های دست و پا گیر قوائد بصری کنار گذاشته شود و هنرمند راهی به دانش و تجربه خویش در ارتباط مستقیم با عناصر ذهن و ناخودآگاه و ایده اش بیفزاید.اما هنوز هنر نتوانست تعریفی تازه و مستقل از طراحی بیافریند،ولی راه را برای گسترش زبان طراحی و ایجاد حیطه ای مشخص از دیگر هنرهای بصری آغاز کرد که ثمره آن را امروزه بصورت طراحی تخصصی شاهد هستیم.
طراحی تخصصی بیان اولین حس بصری در مواجهه با پدیده ها است. هنرمند در ابتدا به واسطه دانش طراحی پایه سعی بر تقویت قوای دیداری خویش دارد و بر اثر تمرین چالش های اولیه با اشیا را تجربه می کند. ابزار های طراحی را می آموزد و عناصر بصری را به خدمت فهم خویش از آن بکار می برد، در ادامه سعی بر بیان احساس خود با آن دارد. اینجاست که بوسیله دفرماسیون در شکل یا رنگ از پدیده های دیداری و ذهنی برخوردی مستقیم با حس و ایده و خیال خویش با هر ابزار دم دستی ایجاد می کند.
(طراحی را بعنوان عرصه ای وسیع برای خلاقیت به سبب تنوع مواد و ابزار آن می شناسند. امروز طراحی فقط کار با وسایل و مواد کلاسیک طراحی مثل مداد و زغال نیست و به ضرورت موضوع و محتوا، هر ماده نا متعارف و حتی دم دستی هم اجازه ورود به اثر را پیدا میکند ) تندیس شماره ۳۲۱.
طراحی نمودی از اولین تجربیات ناخودآگاهی، بین ذهن و عین می نشیند و به بیان از هردو می انجامد، اینگونه است که طراحی تخصصی فراتر از متریال و شیوه قرار میگیرد و مرز خود را از تعاریف سنتی و کلاسیک جدا کرده و جایگاه خاص و ویژه در هنر معاصر پیدا می کند.