;
اگر چیزی در نظر من زیبا نباشد اولین سوالی که از خود می کنم این است که چرا فکر می کنم زیبا نیست و به زودی می فهمم که هیچ دلیلی برای آن ندارم.[جان کیج]
پس از نخستین مواجهه با تابلوهای مجموعهی سکوت سیال و خوانش عناصر تابلوها، با جهانی مواجه میشویم که از حیات تهیست و کنکاش برای کشف نشانههای حیات، امری بیهوده در جهان پدیدار شده بر تابلوهاست. نقاش جهانی رو به زِوال را در معرض دید مخاطبش گذاشته است . مرز نزدیک میان فراموشی و خاموشی .
وضعیتی غیرقطعی بر موقعیت انسان و طبیعت، بی آنکه بدانی آیا نقاش در پس قضاوت تاریخی بر زوال انسان در جهان کنونیست، یا بی آنکه تصمیم بر قضاوت داشته باشد در مقام ناظر گزارشگر، قرائت خود از جهان معاصر را در برابر مخاطبش قرار میدهد.
با احتساب این نکته که نقاش سعی کرده از محدودهی معینی نه تنها به آدمها نزدیک نشود، بلکه دست به پنهان کردن آنها بزند؛ به گونهای که تماشاگر در برخورد نخست با تابلوها باید با مکثی طولانی به کشف اجزا و عناصر موجود و ارتباط میان آنها بپردازد.
آن چه وجود دارد این است که هنرمند از توضیح مَدلول ها پرهیز میکند و تنها تصمیم گرفته بر موقعیت پستویی آدم ها رنگ بپاشد، آنگونه که از تلخی موقعیت کاسته شود. آدمهای سکوت سیال که غالباً زن هستند در موقعیتی مسکوت و معناباخته مشاهده میشوند. ما نه چیزی از موقعیت "به معنای محیط واقعه" میبینیم و نه نشانهای از موقعیت اجتماعی و فردی آنها. حذف جزییات زاید به قصد اهمیت بخشی به فردیت صریح انسانی و درآمیختگی آن با تکه روزنامهها، مجموعه را به وضعیتی جهان شمول بدل کرده است. همهی این گزارهها در قیامِ رنگ ها از مهمترین مولفههای این مجموعه به حساب میآیند. ضرورت درونی برآمده از زیست و اقلیم نقاش به ظرفیت بصری آثار غنای دوچندانی بخشیده است، آنگونه که آثار نشانههای مشخصی از اِلمانهای جنوب _مانند بدویت تند و خوش ریتم رنگها و آناتومی و اتمسفر_ را بی آنکه بخواهد تحمیل کند در خود جای داده و بر وجوه اصالت اثر افزوده است.
مرتضا نیکنهاد