«پَُـَرسه»
پَُرسهام از پََرسه اندوه است
من 'او'را دیدهام
سرگردان
در میان چشمها،
گوشها
لبخندها
... در هیاهوی شهر
مىآیم، و میروم ، فرقی نمیکند
... این اندوه است که سرگردان پَرسه می زند.
مشکلی به وجود آمده است
اثر از آرشیو شما حذف شد
اثر به آرشیو شما اضافه شد
هنرمند از آرشیو شما حذف شد
هنرمند به آرشیو شما اضافه شد
گالری از آرشیو شما حذف شد
گالری به آرشیو شما اضافه شد
نمایشگاه از آرشیو شما حذف شد
نمایشگاه به آرشیو شما اضافه شد