;
اگر نقاش مداومتی شبانه روزی به خرج دهد سوژه سرانجام کلیت یا حقیقت کلی اش را نمایان خواهد کرد. یکی از دلایلی که سبب شد این آثار را خلق کنم نگاهی مداوم و موشکافانه بوده که همیشه نسبت به طبیعت و سرزمینم داشته ام نظم و هماهنگی طبیعت، تغییر فصول سال، تغییر رنگ و شکل طبیعت و گاهی حتی نوع آب و هوا در مناطق مختلف و بافت های مختلف شهری-روستایی و تضاد بین این دو، همواره درگیری های ذهنی من می باشند. در واقع این ها عواملی هستند که مرا به شگفتی وامی دارد و نتیجه آن شکل گیری آثار حاضر است.
همانطور که پیداست درآثارم از انسان و فیگور خبری نیست طبیعت در موقعیت های مختلف زمانی و مکانی تنها مواردی هستند که سبب الهامات ذهنی من در این مجموعه آثار می باشد. در اصل رویکردم در این آثار به تصویر کشیدن نگاهی است که انسان می توانند به طبیعت و سرزمینش داشته باشد.
هدفم نشان دادن یک شکل انتزاعی از طبیعت است. در بافت و ترکیب بندی های متفاوت و رنگ های مختلف. در هر اثر سعی در اشاره به یک فصل از سال را دارم. که این نکته را به کمک رنگ بیان می کنم. علاقه ی زیادی به استفاده و نمایان ساختن تضاد ته رنگ در آثارم دارم. ترکیب رنگ و خطوط برایم از اهمیت ویژه ای برخوردار است به طوری که به زبانی برای بیان احساسات و مکنونات ذهنی ام تبدیل شده است.
قبل از آن که بخواهم اثری را به تصویر بکشم، اول احساس شدیدی در من شکل می گیرد سپس کم کم احساس خود را تجسم می کنم و شکل می دهم و سرانجام آن را عملی می سازم. باید گفت که هیچ کدام این ها بدون احساس آغاز و عملی نمی شوند. همیشه احساساتم بهترین راهنما برای آفرینش و شکل گیری آثارم بوده است.
این مجموعه برای من به معنای سرزمینم است. جایی که در آن زیسته ام، هوایش را نفس کشیده ام، و خاکش را بوسیده ام. در این گستره ی زیبا و رنگ هایش، چنان غرق شده ام. که سرانجامش شد مجموعه ای از سرود های رنگ؛ رنگ هایی که سرزمینم را سروده اند.