;
افلاطون: "فلسفه از حیرت در سادهترین چیز آغاز میشود."
من، به سادگی مینگرم، اما نه بسادگی، و متعجب میشوم. چه چیز بهتر از تعجب؟ کدام؟ عجب از دیدن است، دیدنِ سادگی، اما نو، و چه خوشبختند مردمانی که هنوز متعجب میشوند. ازین بود شاید که هملت در پاسخِ سرزنشِ مادرش، گرترود، گفت: "چه پسرِ عجیبی که مادرش را متعجب میکند!" و خود از این عجیب متعجب نشد!
من از ساده حیران میشوم، و حیرت خیرهام میکند، و خیرِگی از پیرامون میکَنَدَم. من کَنده میشوم و با ساده میروم: من به کاشی مینگرم، پیرهن به من مینگرد، من به مِه پا میگذارم، مِه دربَرَم میگیرد، راه° مرا میخواند، من به راه میروم، خوابگاهِ گِران* چشمکام میزند، من پا پس میکِشَم، به آینهی بِیضَویِ برفکدار فرو میروم، در آبِ موجدارِ مصوّر غوطه میخورم... ساده° مُرَکَّب میشود و پیچیده، تا جایی که من پیچیده و مُرَکَّبش بتوانم دیدن.
یوریک کریممسیحی
____
* "خواب° مرگ سبک است و مرگ° خوابِ گِران"
امام محمد غزالی طوسی